بابک بیات در موسیقی‌هایش از چه کسی الهام گرفت؟

فهرست مطالب

بابک بیات معتقد بود، درد مردم باید ترانه شود و یک ترانه خوب، ترانه‌ای است که حس مردم هم در آن باشد.

او می‌گفت، دوست ندارد از وطنش برود، می‌خواهد در ایران به خاک سپرده شود. سرانجام هم پنجم آذر ۱۳۸۵ به علت نارسایی کبدی درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.

بابک بیات یک بار با حضور در یک برنامه تلویزیونی درباره فقدان پسرش مانی و تأثیر آن بر زندگی‌اش آن هم در حالی که بغض گلویش را گرفته بود، گفته بود: «بیش از ۲۵ سال نداشتم که صاحب پسری شدم و اسمش را «مانی» گذاشتم. هنوز به تولد یک سالگی نرسیده بود که فهمیدیم دچار یک بیماری ژنتیکی به نام تالاسمی ماژور است. ۱۰ سال و دوماه داشت که طحالش را خارج کردیم ولی در همان زمان یک شب از دستش دادیم. زمانی که او را خاک می‌کردم، با خودم فکر می‌کردم که یکی از روزهای خوب زندگی من است؛ چون راحت شد، دیگر مجبور نبود سختی‌های بیماری و تزریق خون را که برای من بسیار رنج‌آور بود را تحمل کند.»

او ادامه داده بود: «هنوز هم ۳۰ کیلو وزن پسر من روی دوشم هست و سنگینی می‌کند. پسرم در موسیقی که می‌سازم جاری است. «مانی» بسیار در موسیقی من تأثیر گذاشت؛ در کارهایی که به نام سکوت کار کردم مانند «سکوت سرشار از ناگفته‌هاست» یا «چیدن سپیده‌دم»، موسیقی مانی در احساس و هارمونی که ساختم کاملا مشهود و مشخص است. زمانی که به این آثار گوش می‌کنم آن روز فراموش‌نشدنی به خاطرم می‌آید یا آن لحظاتی که ما با هم زندگی کردیم.»

به گزارش آرونو ، از بابک بیات گفت‌وگوهای متعددی چه به صورت مکتوب و چه تصویری موجود است که در این مصاحبه‌ها او از خود، آثار و موسیقی گفته است.

بیات در یکی از این مصاحبه‌های تصویری درباره خودش اینگونه گفته است: «من متولد ۱۳۲۵ هستم. در پل چوبی تهران به دنیا آمدم. بعد به محله‌های پایین شهر رفتیم و آنجا با پدر و مادرم زندگی را ادامه دادیم تا ۱۹ سالگی که دیپلم ریاضی گرفتم و به اپرای تهران رفتم.»

او درباره استادانش هم یادآور شده است: «در اپرای تهران شاگرد خانم اِولین باغچه‌بان، آقای ثمین باغچه‌بان، نصرت زابلی و … شدم. بعد از آنجا به ترانه روی آوردم. محمد هوشیار حق بزرگی به گردن من دارد؛ زیرا آکمپانیمان را نزد او یاد گرفتم و از نوع آکمپانیمان او بسیار لذت می‌بردم.»

مسیر حرفه‌ای بیات در دنیای موسیقی تا جایی ادامه یافت که نامش با فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی زیادی پیوند خورد. آثاری که هر کدام به نوعی بخشی از خاطرات ما را تشکیل داده‌اند و در تداعی این خاطرات موسیقی چه نقش پُررنگی دارد.

این هنرمند درباره نخستین تجربه ساخت موسیقی فیلمش گفته است: «اولین بار از آنجایی که هنوز برای ساخت موسیقی فیلم خیلی جوان بودم، برای فیلم شاپور قریب به نام «غریبه» ترانه‌ای را به نام «خدا حرفی بزن اگر گوشت به منه» ساختم که شعرش مال ایرج بود. این ترانه را آقای باروژان تنظیم کرد که لابه‌لای فیلم استفاده شد.»

بیات سه جایزه از جشنواره فیلم فجر کسب کرده است که درباره نخستین جایزه خود بیان کرده است: «به خاطر دارم که در سال ۱۳۶۹ پنج اثر به جشنواره معرفی شد که سه اثر از خود من بود و برای «عروس» به من جایزه دادند. ولی من کارم را ادامه دادم. به هر صورت جایزه چیز بدی نبود اما برای من اهمیت نداشت. برای من زیبایی کار اهمیت داشت.»

«من به پیشرفت جوان‌ها خیلی دلخوشم اما زمانی که شعر ضعیف استفاده می‌کنند و می‌فهمم جوان آهنگسازی ارکستراسیون نمی‌داند و نمی‌تواند با سازهای زنده کار کند دچار تأسف می‌شوم. ای کاش که هر کسی که سراغ آهنگسازی می‌آید مثل آن زمان که ما جوان بودیم قدر کار خود را بداند.»

این آهنگساز که مشکلات کبدی داشت، درباره پیوند کبد گفته بود: «من خودم را آماده کرده‌ام که شاید نتوانم کبد پیوند بزنم ولی اگر سلامت برگشتم تمام انرژی‌ام را برای همه آنهایی که به موسیقی علاقه دارند حفظ می‌کنم و یک نقطه پرتاب برای خودم تعیین می کنم. بعد از انقلاب حدود ۲۴ سال برای موسیقی فیلم انرژی گذاشتم و اگر نیم دهه دیگر هم انرژی بگذارم پاسخ آنهایی که دوست دارند با من کار کنند را خواهم داد.»

انتهای پیام

مرتبط نوشته ها

تلویزیون شهری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *