دبیر ۶ دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر با اشاره به جایگاه تاثیرگذار جشنواره فیلم فجر در میان رویدادهای پس از انقلاب گفت: در این جشنواره تفکیک بخش ملی و بینالملل یک جراحی مهم محسوب میشود و با وجود نقطه ضعفهایی که در جشنواره جهانی فجر وجود داشت، ادغام دوباره این بخش نیازمند بازنگری است.
علیرضا رضاداد در ۶ دوره جشنواره فیلم فجر دبیر مهمترین رویداد سینمایی و هنری کشور بود که از این بین دو دوره در سالهای ابتدایی دهه ۹۰ و زمانی بود که او دیگر در مسئولیت مدیرعاملی بنیاد سینمایی فارابی نبود.
او در گفتوگویی با آرونو از روزهای دبیری خود در جشنواره فجر گفت و حاشیههایی که در مقاطع مختلف با آنها روبرو شد. وی سالهاقبل جداسازی بخش ملی و بینالملل جشنواره فیلم فجر را یک جراحی عنوان کرده بود و هنوز هم معتقد است این جراحی با رفع ضعفهایش میتوانست موفق باشد.
آرونو : شما ۶ دوره تجربه دبیری جشنواره فیلم فجر را داشتهاید. با توجه به این سابقه و نیز آنچه از دورههای اخیر جشنواره نظاره کردهاید، تحلیل شما از اینکه جشنواره فیلم فجر از یک رویداد هنری و سینمایی به محلی برای کنش یا واکنش اجتماعی و سیاسی – هم از طرف برخی هنرمندان و هم از سوی سیاسیون – تبدیل شده و اهمیتی بیشتر از دیگر رویدادهای مرتبط با دهه فجر پیدا کرده، چیست؟
به نظرم چند عامل در این مسئله اثرگذار بوده؛ نخست خود سینماست که علاوه بر اهمیت ذاتیاش، پس از انقلاب در نسبتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی از اهمیت خیلی زیادی برخوردار شد، به طوری که دیدگاههای مختلفی نسبت به آن ابراز میشد و همچنان میشود و در این میان از دیدگاه تند و افراطیِ بینیازی به این هنر – صنعت از روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی را داشتهایم تا نگاه سرگرمی صرف به سینما و بیتفاوتی نسبت به تبعات و تاثیرات فرهنگی – اجتماعی فیلمها در میان سیاستگذاران، که برخی از آن بحثها و دیدگاهها همچنان ساری و جاری است و هر از گاهی با چرخش جریاهای سیاسی و قدرت گرفتن جناحها به یک سمت و سوی خاص میل پیدا میکند. لذا از روزهای اول پیروزی انقلاب خودآگاه و ناخودآگاه تولید و نمایش هر فیلمی از اهمیت ویژهای برخوردار بود و در ادامه از سینماگرانی که غالبا حاصل جریان دهه ۶۰ بودند، انتظاراتی از سینما به وجود آمد و هر فیلم به مثابه یک کشف جدید تلقی میشد که اهمیتش در جشنواره فیلم فجر نمود و ظهور پیدا میکرد. وجه دیگر آن پیوندی است که جشنواره با مناسبت دهه فجر و رویدادهای آن پیدا کرده است. در دهه ۶۰ برنامههای دیگری هم به مناسبت دهه فجر برگزار میشدند ولی هیچ کدام در دراز مدت و به مرور به اندازه جشنواره فیلم فجر نتوانستند با اقشار مختلف مردم ارتباط برقرار کنند بویژه آنکه تا اواسط دهه ۷۰ سرگرمی جدی دیگری به اندازه سینما در جامعه نداشتیم.
درواقع پیش از آنکه شبکه نمایش خانگی به قطار صنعت تولید محتوا و سرگرمیها اضافه شود، این سینما بود که بار اصلی حوزه فرهنگ و هنر را به دوش میکشید و این پیوندِ ایجاد شده بین سینما و مردم بود که در اوایل دهه ۷۰ و پیش از آزادسازی و رشد صنعت ویدیو و نمایش خانگی با جمعیت ۴۰ میلیونی ایران، باعث شد که سینما به آمار بیش از ۸۰ میلیون بلیت در سال برسد. در آن سالها تغییرات جامعه و ثبات نسبی سیاستها و تغییری که در سلیقه مخاطب ایجاد شده بود و فاصلهای که سینما از جریان به اصطلاح فیلمفارسی گرفته بود، حتی با وضعیت اسفناک و تعطیلی بسیاری از سالنهای نمایش، از عواملی بودند که هم در این افزایش مخاطب تاثیر داشتند و هم در انتظارآفرینی از سینما که ظهور و نمود آن در جشنواره فجر بود. استقبال طبقه متوسط جامعه از سینما و رشد تولید فیلمهای متناسب با استقبال طبقه متوسط وسهولت نسبی رستاخیز به سینما از عوامل افزایش توجه به سینما بود که به مرور کاهش پیدا کرد اما با همه این احوالات وقتی دهه فجر میرسد مهمترین بروز اجتماعی آن رویدادهای فرهنگی هنری است و در میان این رویدادها، اگر در سطح شهر قدم بزنید نشانههای مرتبط با جشنواره فیلم فجر را پررنگتر و جدیتر میبینید.
در باب مهم بودن بیش از اندازه جشنواره فیلم فجر باید به استقبال مردم از سینما هم در این ایام اشاره کرد، طوری که گاهی تصور میشود اگر آن استقبالی که در این مدت از سینما اتفاق میافتد، در طول سال هم تکرار شود، شرایط سینما بسیار متفاوت خواهد بود. به هر حال نمایش اول فیلمها در جشنواره فجر انجام میشود و این برای خیلیها کنجکاوی برانگیز است. علاوه براینها جامعه فعال فرهنگی و هنری و نیز جریانهای سیاسی در این مدت حضور جدیتری دارند بخصوص آنکه با گسترش تاثیر رسانهها، سینما در ابعادی وسیعتر نفوذ پیدا کرده و همه اینها باعث شد سینما یک قابلیت و از آن سو حساسیتهایی را پیدا کند که سیاسیون هم نسبت به سینما تعلق خاطر و حساسیت پیدا کردند. البته برای پذیرش این حساسیت نباید فراموش کرد که سینما تاثیر زیادی در فرهنگسازی، تغییر شرایط اجتماعی و افزایش یا کاهش برخی حساسیتها در جامعه میتواند داشته باشد و به نظر میرسد آنقدری که سینما مهم است، حوزههای دیگر فرهنگ و هنر مثل موسیقی یا کتاب به این جایگاه نرسیدهاند.
رقابت با نامداران سینما برای استعدادهای جدید مهم است
آرونو : شما در دهههای ۸۰ و ۹۰ دبیری جشنواره را بر عهده داشتید که هر دو دهه به لحاظ شرایط سیاسی و اجتماعی بسیار متفاوت بودند. در بررسی حساسیتهای ایجاد شده بر جشنواره فیلم فجر، اگر آن روزها را مرور کنید و بخواهید توقعاتی را که از شما در آن مقطع وجود داشت به یاد آورید، نکات دیگری را هم میتوانید به این عوامل اضافه کنید؟
اول این را بگویم که جشنواره فیلم فجر از منظر کسانی که در جشنواره حضور پیدا میکردند، همیشه یک سیر تناوبی داشته و الان هم به نظرم همینطوراست یعنی حتی خبرنگاری که برای بار اول در جشنواره حضور پیدا میکند ارتباط و حساسیت و تعلق خاطرش بسیار متفاوت است با کسی که ۲۰ سال است در این رویداد حضور دارد. شاید منتقدین گواه خیلی خوبی بر این حساسیتها و اشتیاقها و تبدیل آن به عادت باشند. اگر خاطراتی از حاضران در جشنواره را در دهه ۶۰ مرور کنید میبینید که بسیار با شور و اشتیاق به جشنواره میرفتند ولی بعد از گذشت ۱۰ یا ۱۵ سال جشنواره برایشان به یک عادت تبدیل شده است.
این دیدگاه که به نام دفاع از استعدادهای جوان کاری کنیم که نامداران سینما حضور نداشته باشند یا به تعبیر دیگر کاری نکنیم که نامداران حضور داشته باشند، دیدگاهی غلط وحتی ضد استعدادپروری و کشف استعداد است
علاوه بر اینها اتمسفری که در هر دوره از جشنواره وجود دارد میتواند بر جایگاه آن نقشی جداگانه داشته باشد؛ جشنواره بخواهیم و نخواهیم محل بروز و نمایش فیلم نامداران سینما در کنار استعدادهای جدید است. متاسفانه به این وجه در سالهای اخیر کم توجهی میشود. حتی برای استعدادهای جدید هم مهم است که در فضای رقابتی با نامداران قرار بگیرند. اگر فیلم «شهر زیبا» آقای فرهادی در سال نمایش خود در ۱۱ رشته نامزد می شود ارزشش در این است که در کنار فیلمهای بزرگان سینما این اتفاق بیفتد یا وقتی «ابد و یک روز» بیشترین جوایز یک دوره را میبرد مهم است که در سالی این اتفاق میافتد که بسیاری از بزرگان سینما در جشنواره حضور دارند. این دیدگاه که به نام دفاع از استعدادهای جوان کاری کنیم که نامداران سینما حضور نداشته باشند یا به تعبیر دیگر کاری نکنیم که نامداران حضور داشته باشند، دیدگاهی غلط و حتی ضد استعدادپروری و کشف استعداد است.
در فضایی که رقابت میان خود فیلمهای اول باشد برنده شدن، آن تاثیری که باید حتی در پوستاندازی سینما داشته باشد نخواهد داشت. در فضایی که بر اثرحضور نامداران شکل میگیرد ارزش دارد که ناگهان یک فیلم اولی یا فیلم دومی بیاید و توجهات را به خودش جلب کند. این فضا با خودش آن تنوع لازم را میآورد که لازمه و ضرورت یک جشنواره خوب و آبرومند است. ما در بعضی از دورهها این فضا را بیشتر تجربه کردیم، مثلاً فضای جشنوارهای که در سال ۹۲ برگزار شد به لحاظ تنوع فیلمسازان و مضامین یکی از متفاوتترینها بود یا در سالهای قبلتر در دورهای که فیلمهایی مثل «مارمولک» حضور داشتند یا در سالی که فیلمهای «سنتوری» یا «اخراجیها» در جشنواره بودند، کاملاً شرایطی حاکم میشد که در پی آن پیرامون سینما جریان اجتماعی شکل میگرفت و این جریان اجتماعی فرهنگی دستمایه یکسال نمایش فیلمها بود.
بعضی دورهها آرام میگذشت و بعضی دورهها هم اصطلاحا میگفتیم شیشههای سینما شکست. همیشه در دبیرخانه جشنواره با این تعبیر بازی میکردیم. به این معنا که انرژی و اشتیاق جامعه را در خدمت سینما بگیریم. در بعضی دورهها هم حضور کارگردانهای شناخته شدهتر یا فیلمهایی که فضای حاشیهای بیرونی داشتند بر فضای کلی جشنواره بیشتر تاثیر میگذاشت. مثلا فیلم «شیار ۱۴۳» به کارگردانی نرگس آبیار از زمان انتخاب با حاشیههایی مواجه شد و بعد در طول نمایش جشنواره، با اظهارنظر آقای حاتمیکیا با استقبال بیشتر مخاطب روبرو شد و تلویزیون هم حامی فیلم شد تا آنجا که در جایگاه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران قرار گرفت. به نمونههای مختلفی برای این موضوع میتوانیم اشاره کنیم که چقدر جریان و حواشی که برای یک فیلم در جشنواره ایجاد میشود میتواند در سرنوشت آن فیلم در نمایش عمومیاش تاثیر بگذارد. به شرطی که خود فیلم قابلیتهای لازم را داشته باشد و این یکی از وجوه مهم تاثیر و اهمیت جشنوارهها و از جمله جشنواره فجر است که میتواند مثل لوکوموتیو برای اکران عمومی فیلم عمل کند. از اینجا میتوانیم به دو مطلب مهم که به مدیریت سینما مربوط است اشاره کنیم؛ اول اهمیت نگاه زنجیرهای داشتن به فرآیند سینما و جشنواره به مثابه یک حلقه از حلقههای متعدد این زنجیره، به این معنی که جشنواره به خودی خود نمیتواند و نباید مورد بحث قرار بگیرد بلکه باید به نقش آن در مجموعه سینما توجه داشت و اینکه توانسته حلقه تولید را به خوبی به حلقه نمایش مرتبط کند یا خیر. حیات طبیعی سینما در نگاه زنجیرهای به حلقههای تشکیلدهنده سینما شکل میگیرد. قاعدهای نانوشته ایجاد شده بود که بخشی از اکران نوروزی در اختیار فیلمهای برگزیده جشنواره بود. این به معنی ادامه دادن سیاست برگزاری جشنواره در اکران است.
آرونو : در ادامه بحث اهمیت جشنواره و حساسیتهایی که گاهی از طرف سیاسیون به جشنواره وارد میشد، شاید بد نباشد سراغ اتفاقهای دورهای برویم که فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» به جشنواره نیامد و فیلم «عصبانی نیستم» نمایش داده شد. چه شد که اختتامیه جشنواره به آنجا رسید که جایزه بهترین بازیگر به نوید محمدزاده داده نشد؟
در سال ۱۳۹۲ و پس از تغییر دولت با شرایط متفاوتی روبرو بودیم. چون در دولت آقای احمدینژاد نوعی واگرایی میان سینماگران و دولت ایجاد شده بود، خانه سینما هم بسته شده بود و درگیریها در سینما جدی بود و عدم آرامش سینما و تنشهای حاصل از آن زیاد بود. برای بعضی فیلمها هم مشکلاتی ایجاد شده بود یا برخی از فیلمسازان دچار مشکل شده بودند از جمله «خانه پدری»، «قصهها» و تعدادی فیلم دیگر که همچنان بلاتکلیف بودند. حتی فیلم «رستاخیز» که سال قبل از آن آقای درویش تمایلی نداشت آن را به جشنواره فجر ارائه دهد. در آن سال و پس از اعلام نتیجه انتخابات ما با ساخت تعداد زیادی فیلم هم روبرو بودیم و یک اشتیاق مجدد برای فیلمسازی ایجاد شده بود و یک توقع عمومی وجود داشت که بازتاب تغییر سیاستها در جشنواره فجر هم بطور طبیعی دیده شود. در آن دوره من در یک ارزیابی کلی متوجه شدم تعداد فیلمهایی که از جشنواره بیرون میمانند زیاد است و بعضا فیلمهای قابل توجهی هم بودند از جمله همین «شیار ۱۴۳» که بعد جایزه بهترین بازیگر زن و جایزه تماشاگران را گرفت. این فیلم در ابتدا در فهرست هیأت انتخاب نبود، آن هم هیأتی که اعضای آن به اندازه یک هیأت داوران اعتبار و دقت داشتند از جمله آقایان فرهنگ، داروغهزاده، میری و زنده یاد علی معلم؛ بنابراین نمیشد گفت که انتخابهای آنها عجولانه و باتأمل کم بوده است. در آن سال دو فیلم «چ» و «رستاخیز» هم از جمله فیلمهای شاخص بودند که چون از شرایط تولید متفاوتی هم برخوردار بودند ابتدا فکر کردیم که این دو فیلم خودشان داوطلب شوند که به عنوان خارج از مسابقه به نمایش در بیایند که با این ایده موافقت نشد. جمعبندی ما این شد که در آن سال تعداد فیلمها به ۳۳ برسد چون در سالهایی که دبیر جشنواره بودم تلاش میکردم فیلم قابل توجهی بیرون نماند و در آن مقطع بعضی فیلمها یا از دولت قبل مانده بودند یا نسبت به آنها حساسیت ایجاد شده بود مثل «عصبانی نیستم». در این خصوص رویه ما همیشه قانون بوده، به عنوان مثال فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» اصلا وارد جریان انتخاب نشد چون مسائل نمایش فیلم حل نشده بود در صورتی که «عصبانی نیستم» با آنکه فیلم انتقادی اجتماعی بود اما برای نمایش هیچ مسئلهای نداشت در حالی که با واکنشها و حساسیتهایی روبرو شد که بخشی از آن از داخل وزارتخانه بود و بخشی دیگر هم از بیرون. به جهت همین حساسیتها و لزوم صیانت از فیلم بود که حتی نمایش رسانهای فیلم هم جابجا شد. همه نمایشهای مردمی فیلم هم در جای خود و به موقع انجام شد ولی بعد از اعلام کاندیداها حساسیتی ایجاد شد که این بار به شخص وزیر (فرهنگ و ارشاد اسلامی/ علی جنتی) مرتبط میشد و بعد ما درگیر مسائل داخل وزارتخانه شدیم.
تجربه بد دخالت سیاسیون در جریانات فرهنگی با «عصبانی نیستم»
آرونو : این حساسیتها از کجا و به چه دلیل وارد شد؟
آنچه ما می شنیدیم و ادراک میکردیم عمدتاً از سوی برخی نمایندگان تندرو مجلس آن زمان بود. برخی از آنها براساس گزارشهای اشتباهی که به آنها رسیده بود به «عصبانی نیستم» واکنش نشان دادند چون بعید میدانم اصلا خودشان فیلم را دیده بودند. البته سال ۹۲ و دولت جدید از ابتدا با فشار جریان سیاسی مخالف دولت مواجه بود. خانه سینما توسط وزارت ارشاد و سازمان سینمایی بازگشایی شده بود و به دلایل مختلفی بین دولت و جریان تندرو مجلس واگرایی دیده میشد و تعارضهایی در مسائل سیاسی کشور بین آنها وجود داشت؛ حتی اگر یادتان باشد درباره انتخاب وزرا و معاونین وزرا هم حساسیتهای متعددی ایجاد میشد. با اینکه تلاش ما پرهیز دادن سیاسیون از مداخله در حوزه فرهنگ است و اینکه باید کار فرهنگ را به خود اهالی فرهنگ سپرد اما به هر حال این التهابها باعث شد آن جو تهدید به استیضاح وزیر برای «عصبانی نیستم» ایجاد شود و آقای درمیشیان (تهیه کننده و کارگردان) انصراف داد تا یک تب و تاب سیاسی بلاوجه دوباره در سینما به وجود نیاید و متاسفانه یکی از تجربههای بد دخالت سیاسیون در جریانات فرهنگی هنری رقم خورد.
آرونو : شما خودتان با رضا درمیشیان صحبت کردید که انصراف دهد؟
واقعا یادم نمیآید خودم با او صحبت کردم یا خیر، اما ایشان متن پیامش را برای من فرستاد. ما هم با هماهنگیای که با هیات داوران انجام داده بودیم که حتما انصراف ایشان اعلام شود از آقای شهیدیفر (مجری مراسم اختتامیه) خواستیم در مراسم اعلام کند. با این حال قصه «آشغالهای دوست داشتنی» کاملاً متفاوت بود. دلیل عدم حضور این فیلم در آن دوره این بود که وضعیت امکان نمایش فیلم بلاتکلیف بود. من هم منتظر بودم که تکلیف وضعیت نمایش فیلم مشخص شود چون کیفیت فیلم به گونهای بود که امکان نداشت انتخاب نشود و لزومی نداشت که بیدلیل کاری کنیم که برچسبی به فیلم بچسبد و بیدلیل نمایش فیلم را به حاشیه ببریم و فیلم را مارکدار کنیم.
در آن مقطع چالشهای دیگری را هم بابت فیلمهای «خانه پدری» و «قصهها» داشتیم که مشکلی برای نمایش نداشتند ولی نمایش آنها در جشنواره فجر با حساسیتهایی همراه شد. در حالی که یکی از فواید جشنواره همین است که میتواند محل خوبی باشد برای اینکه برخی حساسیتها از روی یک فیلم برداشته شود؛ همانطور که بعدا با نمایش این فیلمها هیچ اتفاقی نیفتاد ولی گاهی جریانهای سیاسی که با دولت همسو نیستند وزندهی بیش از حدی به یک فیلم میکنند و در سرنوشت اکران عمومی فیلمها تاثیر میگذارند. در حالی که این جریانها باید بپذیرند که یک مرجع قانونی برای نمایش فیلمها وجود دارد.
ساخت ۵۰ درصد فیلمهای یک سال توسط فیلم اولیها خطرناک است
آرونو : شما به هیجان مردم در جشنواره اشاره کردید که حضور اسامی شاخص در آن بیتاثیر نبوده. فکر میکنید اگر الان شرایط برای فیلمسازی خیلی از کارگردانها مهیا بود آیا همچنان از نسل کارگردانهای قدیمیتر فیلمی را در جشنواره میدیدیم یا اینکه فقط باید پذیرای نسل جدید باشیم؟
همانطور که اشاره کردم درباره جشنواره فجر این نکته وجود دارد که جشنواره باید آینه تمام نمای سینما باشد. اگر به این اصل توجه نکنیم و بخواهیم جشنواره را به عنوان یک رویداد منفک از حیات طبیعی سینما در نظر بگیریم و آن را بزک کنیم مسیر اشتباهی را رفتهایم.
البته جشنوارهها به دلیل هدف ذاتی خود که محل رقابت برای ارتقای سینما هستند جای نمایش هر فیلمی به لحاظ کیفی نیستند. جشنواره محل نمایش آثار دارای کیفیت برتر و قابل دفاع از وجوه گوناگون فیلمهاست تا بتواند منجر به ارتقای سطح کیفی فیلمها شود و از بین بردن تنوع و یکدستسازی سلیقهها و حتی برداشتها و مضامین در جشنواره تصویری غیرواقعی و گمراهکننده ایجاد میکند که در سرنوشت سینما تاثیر میگذارد و گاهی باعث میشود نقاط ضعف و قوت را درست تشخیص ندهیم و گاه جابجا بشوند. لذا نمیشود درباره جشنواره فیلم فجر جدا از سرنوشت کلیت سینما صحبت کرد. به هر حال این جشنواره آینه آن چیزی است که در سینما اتفاق میافتد. ما همیشه جشنواره فیلم فجر را از نظر مدیریت سینمایی کشور مقطعی میبینیم که میتواند سیاستهای سینمای کشور را مورد ارزیابی قرار دهد یعنی برای خود دستاندرکاران جشنواره همیشه این رویداد فرصتی بوده که ببینیم چه کردهایم. تعبیر من همیشه این است که جشنواره فیلم فجر یک حلقه از یک زنجیره کلی به نام سینماست. عوامل زیادی بر این جشنواره تاثیر میگذارند از جمله میزان احساس امنیت و میزان مشارکت بخش خصوصی که میتواند بر شرایط یک سال سینما تاثیر بگذارد. همچنین سیاست صدور پروانه ساخت برای فیلمسازان اول یکی از آن فاکتورهای مهم است. ما در جشنواره فجر با فیلمسازانی که اولین فیلم خود را ساختند زیاد مواجه میشویم که میتوانند کشفهای جشنواره باشند اما افراطگرایی در این زمینه میتواند خاصیت سیاست فرصت سازی برای استعدادهای جدید را به مخاطره بیندازد. اینها همه سیاستهایی است که میتواند بر سینما تاثیر بگذارد و در این بین اگر سیاستهای صدور پروانه ساخت افزایش بی رویه فیلمسازان اول باشد نتیجه آن را در جشنواره میبینیم که شاهد حضور کمتری از فیلمسازان با سابقه هستیم و به ضرر رونق سینما و رونق جشنواره است. حفظ این تعادل میان فیلمسازان نسلهای مختلف با فیلمسازان اول هنر مدیریت سینما در طول سال است و در این زمینه شاید دست اندرکاران جشنواره نتوانند کاری کنند ولی فعالان تاثیرگذار در جشنواره میتوانند متوجه سیاستهای اشتباه یا درست خودشان بشوند. لذا من فکر میکنم نظام مدیریت جشنواره باید بخشی از نظام موثر در مدیریت سینما باشد که بتواند در طول سال این سیاستها و نتایجش را متعادلسازی کند و نباید به جشنواره به مثابه یک پروژه نگاه شود.
البته اعتقاد من این است که تمام این سیاستها باید از یک تعادل برخوردار باشد مثلا وقتی ۵۰ درصد فیلمهای یک سال سینما توسط فیلمسازان اول ساخته میشود ادامه این وضعیت آینده سینما را با خطر مواجه میکند. اصولاً ما نمیتوانیم این تعداد فیلمساز اول را به سینما اضافه کنیم چون فعلاً ظرفیت سینمایی ما حدود ۱۰۰ فیلم است. وقتی تعداد فیلمسازان اول زیاد شود ناگهان در یک بازه ۱۰ ساله با ۵۰۰ فیلمساز مواجه میشویم که فقط یک فیلم ساختهاند، در حالیکه فیلمسازان بک فیلمه مثلا در طول ۴۰ سال گذشته هم ممکن است به این رقم نرسد. و ناگهان متوجه می شویم نسبت فیلمسازان دارای چند فیلم به یک فیلم معکوس شده و فاجعه ایجاد می شود. به همین دلیل ورودی سینما باید متعادل باشد.
آرونو : شما سالها قبل در گفتوگویی با آرونو از ثبات در جشنواره و نیز یک جراحی صحبت کردید. الان در چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر فکر میکنید این جشنواره به ثبات رسیده است؟
به نظر شاکله اصلی جشنواره تغییر زیادی نمیکند و باید گفت نسبتا با ثبات است. اضافه یا حذف شدن یک یا چند بند در قوانین به معنای بیثباتی جشنواره نباید تلقی شود ولی نشانه تغییر در سیاستها میتواند باشد.
انتقادی که به ادغام مجدد بخش بینالملل با بخش ملی وارد میشود همین است که ادغام دوباره این بخش را که داشت تاثیر منطقی و قابل قبولی در سینمای منطقه میگذاشت به یک رفتار بیتاثیر یا کمتاثیر تبدیل میکند. این بخش دوباره در معرض این خطر است که برای دیده نشدن و تاثیر نداشتن برگزار بشود
آرونو : آیا حذف و اضافه شدن بخش بینالملل جشنواره را نمیتوان نوعی بیثباتی در جشنواره دانست؟
جداسازی بخش بینالملل به نظرم همان جراحی بود که سالها قبل به آن اشاره کردم. جمعبندی ما این بود که این جداسازی نیاز بود وبه نفع وجهه بینالملل سینماست و به گمانم هم این اتفاق در حال رخ دادن بود و الان بازگرداندنش نیازمند تجدیدنظر است. دلایل آن تغییر و جداسازی قابل تامل و همچنین قابل بررسی و نقد است ولی به هر حال در آن مقطع یک اتفاقنظر در میان دستاندرکاران سینما وجود داشت که با توجه به تغییر شرایط تولید و توزیع در سینما و رونق دیجیتال دیگر ما نمیتوانیم بخش بینالملل سینما را به شیوه سابق اداره کنیم چرا که اصلاً کارآمدیهای لازم را نداشت. درباره این موضوع در همان سالها به تفصیل صحبت کردیم. جداسازی یک اتفاق اساسی بود و همانطور که سال به سال پیش میرفتیم جشنواره جهانی در حال تبدیل شدن به یک سرمایه جدید بود. با این حال این روند ادامه پیدا نکرد. البته دوره گذشتهی جشنواره را که بخش بینالملل به بخش ملی اضافه شد، نمیتوان معیار بررسی و ارزیابی قرار داد چون شرایط کلی جامعه با یکسری تنشهای اجتماعی همراه بود. همان بخش بینالملل هم یک مجموعه سیاست و رویکرد داشت که در خصوص جشنواره بیشتر اتفاق افتاد و در زمینههای دیگر با فراز و فرود همراه بود. بخشی از آن هم به دو موقعیت متفاوت سیاست خارجی کلی کشور باز میگشت اما به هر حال جشنواره جهانی از نظر دیپلماسی عمومی جایگاه ویژهای در کشور پیدا کرده بود. با تمام اینها جشنواره فیلم فجر هنوز از نظر ابعادی که آن را تعریف میکنند، از وضعیت نسبتا باثباتی برخوردار است و تغییر اساسی همان جداسازی جشنواره در بخش ملی و بینالملل بود. اگر بخواهیم ثبات را به این معنا تعبیر کنیم که هیچ تغییری در جشنواره به وجود نیاید آن وقت با سکون جشنواره روبرو میشویم.
انتقادی که به ادغام مجدد بخش بینالملل با بخش ملی وارد میشود همین است که ادغام دوباره این بخش را که داشت تاثیر منطقی و قابل قبولی در سینمای منطقه میگذاشت به یک رفتار بیتاثیر یا کمتاثیر تبدیل میکند. این بخش دوباره در معرض این خطر است که برای دیده نشدن و تاثیر نداشتن برگزار بشود.
ضعفهای جشنواره جهانی فجر از نگاه رضاداد
آرونو : با توجه به سرمایهگذاریهای هنگفتی که در منطقه بخصوص از سوی عربستان برای رونق پیدا کردن جشنواره سینمایی انجام میشود، آیا بهتر است ما هم یک جشنواره بینالمللی جداگانه داشته باشیم یا اینکه با ادغام دوباره بخش و بینالمللی فجر میتوانیم در این عرصه رقابت کنیم؟
یکی از وجوهی که باید به آن توجه کرد و توجه به بخش بینالملل را ضروری میکرد همین رقبا و شرکای ما هستند. در این عرصه رقابت، فقط عربستان نیست که البته ممکن است دیرتر به این قافله بپیوندد ولی نکته مهم اینجاست که سینمای کشورهایی مثل کره و ترکیه و کشورهای دیگری در منطقه وسیع ما که نسبتا قابل رقابت با سینمای ما هستند، ظرفیت تبدیل به شریک و همگرایی با ما را دارند. ما باید یک افق و دورنمای جدی در بخش بینالملل داشته باشیم. فراموش نکنیم جشنواره، در اینجا هم حلقهای از یک زنجیره سیاستگذاری است. ضعفی که در دوره برگزاری مجزای (جشنواره جهانی فجر) وجود داشت این بود که آن زنجیره به صورت کامل شکل نگرفت. لذا اثرات مثبت برگزاری مجزای جشنواره خیلی ملموس نمیشد. جشنواره جهانی به تنهایی نمیتواند تمام سیاستهای سینمای ایران را محقق کند. باید ارتباطهای سینمایی ما متحول شود. باید به تولیدات مشترک بهای جدی دهیم و بخشی جدی از سرمایه سینمایی خود را به سمت تولیدات مشترک متمرکز کنیم. در جریان پخش جهانی اتفاقات خوبی افتاد و گسترش نسبی پیدا کرد اما از پخشکنندگان بخش خصوصی در بخش بینالملل باید حمایت بیشتری شود و دسترسی و فرصت حضور و فعالیتشان در بازارهای فیلم باید گسترش پیدا کند. یک حلقه از آن زنجیره که جشنواره جهانی بود به اندازه کافی رشد کرد ولی بخشهای دیگر به آن اندازه رشد نکردند. اگر قرار نباشد بخش بینالملل رشد متناسب و متناظر داشته باشد برگزاری بخش بینالملل چندان مفید نیست.
مهمترین تصمیم در برگشت به گذشته، نپذیرفتن دبیری جشنواره فجر است
آرونو : آقای رضاداد شما در دوران دبیری خود در جشنواره فیلم فجر تصمیمی گرفته بودید که از آن پشیمان باشید یا اگر به گذشته برگردید آن را به شکل دیگری اجرا میکنید؟
مهمترین تصمیمی که نمیگرفتم پذیرش دوباره دبیری جشنواره بود. البته در مقطعی مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی همزمان دبیر جشنواره فجر هم بود که کاملا اجتناب ناپذیر میشد. بنابراین اگر به گذشته برگردم دبیری آن دو دورهای که در دهه ۹۰ بود را قبول نمیکردم. کما اینکه از ابتدا هم امتناع کردم و نفرات گوناگونی را به دکتر ایوبی معرفی کردم و نظرم این بود که فقط به عنوان مشاور فعال باشم. اینکه در سال ۹۲ با دعوت آقای ایوبی این مسئولیت را پذیرفتم بیشتر بخاطر شرایط خاص آن روزهای سینما و اصرار دکتر ایوبی بود که بعد از تعطیلی خانه سینما نوعی واگرایی از سوی سینماگران نسبت به دولت به وجود آمده بود. ما تلاش کردیم به آن شرایط حاکم پایان دهیم، کما اینکه این اتفاق هم افتاد و جشنواره سی و دوم با شور و نشاط و مشارکت حداکثری صنوف برگزار شد. با این حال فکر میکنم هر کسی هر مسئولیتی را که برای دورانی بر عهده میگیرد وقتی از آن مسئولیت فاصله میگیرد بهتر است دوباره آن را قبول نکند چون با انبوهی از خاطرات، داشتهها و نداشتهها با آن پدیده روبرو میشود و ممکن است فرد بیاید تا سیاستهای قبلی خود را پیاده کند یا اشتباهاتش را رفع کند یا حتی خاطرههای خوب را تکرار کند؛ به همین دلیل فارغ از شایستگی یا عدم شایستگی، و موفقیت یا عدم موفقیت معتقدم بهتر است هیچ مدیری به جای قبلی خود برنگردد.
امسال نسبت به سال ۱۴۰۱ وضع بهتری داریم چون…
آرونو : و سوال پایانی اینکه، در شرایط سخت سینما همیشه یک نگاه دلسوز و پدرانه میتواند فضا را به آرامش بیشتری برساند. اگر شما الان دبیر جشنواره فیلم فجر بودید چه تصمیم مهمی را میگرفتید که به این فضا کمک کند؟
باید بر ضرورت این مسئله تاکید کنم که به هر حال جشنواره فیلم فجر زمان بروز همگرایی در جامعه سینمایی است. ما این جشنواره را سال تحویل سینمای ایران میدانیم که اگر کدورتی هم وجود دارد باید کنار گذاشته شود. اگر مسائل و مشکلاتی در طول سال بوده باید برطرف شوند. به نظرم امسال نسبت به سال گذشته وضع بهتری داریم چون مسائل سیاسی اجتماعی سال گذشته در سینما انعکاس بیشتری داشت. اینکه در طول سال، سیاستهای سازمان سینمایی به این سمت رفت که به رونق سینما و معیشت سینما و سینماگران توجه شود و بخشی از سختگیریها کنار گذاشته شد از نکات قابل توجه است. رشد مخاطب در سال ۱۴۰۲ فضای ارتباطی داخل سینما را مثبتتر کرد اما آنچه باید به آن توجه جدی شود این است که سینما بیش از هر چیزی در همگرایی رشد پیدا میکند و برای همگرایی در سینما هرچه سرمایهگذاری کنیم باز هم کم است. نوعی از این همگرایی را در جشنواره حقیقت شاهد بودیم و اگر در جشنواره فجر بتوانیم آن را بیشتر کنیم میتوان شاهد مناقشات کمتری بود. پذیرش اینکه مدیریت جامعه در هیچ شرایطی جز با گفتگو امکان پذیر نیست راه چاره جدی ما در حوزه نهادهای اجتماعی است و خصوصا سینما که نهادی است که از نخبگی بیشتر برخوردار است و این مزیت جامعه سینمایی است. اعتقاد به گفتوگو محوری و پذیرش لزوم تنوع به عنوان تنها راه برونرفت از مناقشات فعلی خصوصا در شرایط سخت سیاسی و اقتصادی امروز میتواند راهکار بسازد واین اعتقاد را نباید فقط در حرف داشت و در عمل جور دیگری بود. متاسفانه یک دیدگاه گفتوگو گریز در سیاست و سیاسیون وجود دارد که حوزه فرهنگ باید خود را از تبعات آن حفظ کند و حتی به سیاسیون ضرورت گفتوگو را به عنوان تنها راه حل جامعه یادآوری کند. حرف ما همیشه این بوده که نباید فرهنگ در ذیل سیاست تعریف شود بلکه فرهنگ باید راهنمایی اثرگذار بر سیاست باشد و فرهنگ هم در سایه گفتوگو محوری و اقناع پیشرفت و رشد میکند. معلوم است که منظورمان هم از گفتوگو حرف زدن و حرف درمانی نیست. لازمهاش به رسمیت شناختن همه جریانات و پذیرش و رشد تنوع است. گفتوگو میتواند آن آرامش مورد نظر را ایجاد کند و با این اعتقاد میتوانیم عملکرد و سیاستهای خودمان در برخورد با جامعه سینمایی را ارزیابی کنیم. نتیجه تمام اینها به امنیت بیشتر برای سرمایهگذاری در سینما منجر میشود و آن وقت بخش خصوصی هم مشارکت خود را بیشتر خواهد کرد.
مصاحبه از پرستو فرهادی و شیما غفاری
انتهای پیام