علیرضا رئیسیان گفت: هوش مصنوعی امکانات و پیشنهاد زیادی را به ما میدهد ولی حق انتخاب را به خود ما میدهد در نهایت کاربر انتخاب میکند که چه کاری انجام خواهد داد. خلاقیت و انسان را از بین نخواهد برد بلکه تغییر خواهد داد.
مستند «فورمن علیه فورمن» به کارگردانی هلنا ترشتیکوا و یاکوب هینا در پنجمین روز از رویداد «سینما پرتره» عصر روز چهارشنبه ۲۵ مرداد به نمایش درآمد و پس از اکران این فیلم، نشست نقد و بررسی و تحلیل با حضور علیرضا رئیسیان به عنوان کارشناس مهمان و امیر قادری و علی زادمهر کارشناس و مجری نشست در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.
به گزارش آرونو به نقل از روابط عمومی گروه سینمایی هنر و تجربه، در ابتدای نشست علیرضا رئیسیان، با اشاره به مستند «فورمن علیه فورمن» بیان کرد: این مستند تاکیدش بر روی زندگی میلوش فورمَن Jan Tomáš Forman بود برای همین نامش را گذاشته است «فورمن علیه فورمن» زیرا او در واقعیت هم، شخصیت دوگانهای در زندگی خود داشته است. به لحاظ هنری این مستند کیفیت خاصی نداشت اما اینکه خواسته بود به طور مستقیم به فردی که مهاجر بوده و فرهنگ و زبان آنجا را نمیشناسد بپردازد کار ارزشمندی است. در این اثر ما تاریخ چک اسلواکی و دهه ۶۰، ۷۰ آمریکا را به خوبی میبینیم و بعد هم اطلاعات مفیدی برای علاقهمندان به سینما ارائه میدهد.
او ادامه داد: فورمن بیش از آنکه یک نگاه فلسفی داشته باشد بسیار تجربی بود و همه چیز حاصل تجربیات او از کودکی است. درواقع عصاره تجربیات سختی که از سر گذرانده در فیلمهایش هست. او یک دوره تاریخی مهمی را در کشور چک زیر سلطه کمونیستها طی میکند و بعد هم جنبشهای کارگری و دانشجویی و سپس انتقال آن به سینما و حتی جشنوارهها مثل کن که جریان موج نو آن را اشغال میکند. بعد از این جریانات بود که فورمن به آمریکا مهاجرت کرد. بعد از جنگ دوم جهانی تعدادی از فیلمسازان نخبه از اروپای شرقی مهاجرت میکنند و اکثرا هم یهودی بودند، به آمریکا میآیند و آنجا همه چیز برایشان متفاوت بود. این افراد در حکومت کمونیستی باید فیلمنامه را دولت چک میکرده و پول ساخت فیلم را هم حکومت میداده اما در آمریکا فضا کاملا متفاوت بوده. آنهایی که مهاجرت میکردند گویی آمریکا برایشان آخر دنیا بود.
این کارگردان افزود: در بحث مهاجرت فقط فیلمسازان از اروپای شرقی نبوده که مهاجرت میکردند بلکه افرادی از اروپای غربی هم میرفتند و در آمریکا فیلمسازی خود را ادامه میدادند. این یک جریان است. اروپای شرقیها به خاطر خطراتی که پشت سرشان بوده مثل سانسور، وحشت و تحت کنترل بودن، مهاجرت برایشان یک معنا داشته و ساکنان اروپای غربی هم به خاطر جریان خاص فیلمسازی آمریکا فضای دیگری را بعد مهاجرت تجربه میکردند.
رئیسیان در بین صحبتهای خود درباره سبک خاص و تجربیات فیلمسازی فورمن تاکید کرد: زیرساختهای فیلمسازی و نوع کار حرفهای به علاوه نوع ارتباط با مخاطب، داشتن ارزشهای هنری و ماندگاری محسوب میشود. نوع فیلمسازی و مخاطب در آمریکا شبیه هیچ جای دیگری نیست و فضای بسیار متفاوتی دارد.
وی با اشاره به اینکه صنعت سینمای آمریکا شبیه هیچ کشور دیگری نیست گفت: در هالیوود و آمریکا سینما یک صنعت است و بر خلاف باور عمومی، بخشهای مختلف و افراد مختلف در این سینما و حتی کمپانیها در عین حال که بدنبال رشد و پیشرفت خود هستند و حتی بعضا خود را رقیب یکدیگر میدانند اما به همدیگر کمک میکنند تا آثار بهتری بسازند زیرا معتقدند رشد یک صنعت در رشد و پیشرفت اجزای آن موثر است و اگر میخواهیم سینما رشد کند باید اجزای آن رشد کند.
وی با انتقاد از مقایسه سینمای ایران با سینمای آمریکا گفت: اشتباه اول این است که امریکا را یک کشور میدانیم در حالی که امریکا یک قاره است و مختصات خودش را دارد. ما در ایران نیز ویژگیهای خود را داریم و کشور ایران از لحاظ استعداد و توانمندیها امتیازات بسیاری دارد. من با وجود آنکه امکان مهاجرت را دارم اما ایران را بسیار دوست دارم و هرگز علاقه ندارم که مهاجرت کنم.
او درباره اعتراضات اخیر هالیوود و بحث هوش مصنوعی توضیح داد: هوش مصنوعی امکانات و پیشنهاد زیادی را به ما میدهد ولی حق انتخاب را به خود ما میدهد در نهایت کاربر انتخاب میکند که چه کاری انجام خواهد داد. خلاقیت و انسان را از بین نخواهد برد بلکه تغییر خواهد داد. کسانی که نتوانند خود را با این شرایط همراه و سازگار کنند زندگی برایشان سخت خواهد شد.
رئیسیان در ادامه این نشست با اشاره به یکی از معروفترین فیلمهای میلوش فورمَن یعنی «دیوانهای از قفس پرید» گفت: رمان اصلی فیلم «دیوانهای از قفس پرید» بسیار کتاب جذابی است و بعدها سناریویی از روی آن نوشته میشود. سپس فیلمی که توسط فورمن ساخته میشود جوایز متعددی را دریافت میکند. این یک فیلم کامل است اما نویسنده کتاب از نسخه نهایی فیلم ناراضی بود و میگفت بر اساس کتاب نیست. در ابتدا فیلم بسیار طولانی و حدود ۴، ۵ ساعت بوده است زیرا رمان اصلی بسیار مفصل و پرحجم بود.
او افزود: در آن زمان کمپانی تصمیم میگیرد که فیلم را کوتاه کند و کسی را پیدا میکنند که کارشناس مونتاژ بوده. او راشها را به دانشجویان نخبه خود میدهد بعد از طرح ایدههای مختلف بالاخره توانستند فیلم را فشرده کنند. اگر بار دیگری فیلم را نگاه کنید متوجه میشوید که در راکوردها تفاوتهایی وجود دارد. همین مرحله نشان میدهد که چقدر همه چیز تخصصی است و کمپانی موثر است به طور مثال در آن کارگردان نمیآید بگوید فلان دیالوگ بسیار مهم است و چرا حذف شده است و دیگر دخالتی ندارد.
علیرضا رئیسیان همچنین اضافه کرد: «فیلم دیوانهای از قفس پرید» را دوست دارم زیرا تلاشی نمیکند برای آنکه بگوید من لایههای فلسفی مهمی دارم، در صورتی که دارد. فیلم راحت با مخاطب ارتباط برقرار میکند و شما فکر میکنید یک فیلمی را میبینید که کاملاً واقعی است.
این کارگردان در پایان گفت: فورمن در عین حال که سینمای کلاسیک را حفظ میکند اما آن را عیناً تکرار نمیکند بلکه جور دیگری از شناخت شخصیت اصلی و شخصیت مقابل را میآورد و در این لحظه است که مخاطب میگوید چقدر این حس در عین حال که آشناست اما تازه است و جذابیت دارد.
در ادامه این نشست امیر قادری درباره مستند «فورمن علیه فورمن» بیان کرد: فیلمهایی که همراه با خانواده فیلمساز ساخته میشود امکان این را میدهد که تصاویری دست اول به نمایش درآید. فورمن هم کسی نیست که از او مستندهای زیادی وجود داشته باشد بنابراین، ساختن چنین آثاری مهم هستند. ترکیبی از اعتبار، خواست خود فیلمساز و بعد هم البته شانس تاثیر دارند در ساخت مستندهایی درباره آنها.
این کارشناس درباره سبک فیلمسازی و مفاهیم حاضر در آثار فورمن معقتد است: فورمن در ذات خودش فیلمهایی ساخته که درباره آدمهایی است که میخواهند خوشحال باشند اما کسانی هستند که نمیگذارند این اتفاق بیافتد و جلوی آن را میگیرند. او موقعیت فیلمسازهای چپی که به آمریکا رفتند را ندارد و تا لحظه آخر خود را سپاسگزار و قدردان شرایط جدید میداند.
او با اشاره به نظام سرمایهداری آمریکا و نوع و شرایط فیلمسازی در این نظام توضیح داد: در طول سال بیشترین تعداد استعدادی که معرفی میشود از سینمای آمریکاست بنابر این در این نوع نظام هر فیلمی قرار نیست ۲۰۰ میلیون دلار بفروشد. وقتی سینمای بدنه فروش خود را داشته باشد سینمای تجربی نیز میتواند به حیات خود ادامه بدهد.
انتهای پیام