« میان صخره‌ها» فیلمی شبیه «۱۲۷ ساعت»

|

فهرست مطالب

کارگردان فیلم « میان صخره ها» معتقد است که فیلمش نقاط پر هیجان زیادی دارد که مخاطب را تا پایان فیلم نگه می دارد.

به گزارش آرونو ، این روزها فیلم سینمایی «میان صخره‌ها» به کارگردانی «مختار عبدالهی» و تهیه کنندگی «محمد احمدی» در سینماهای سراسر کشور درحال اکران است. پای صحبت‌های کارگردان اثر نشستیم تا برایمان از روند تولید این فیلم سینمایی کودک بگوید. عبدالهی معتقد است فیلمی که ساخته قرار نیست با آثار پرزرق و برق و گرانقیمت سینمای کودک رقابت کند اما می‌گوید فیلمش نقاط پرهیجان و پرکششی دارد که مخاطب را انتهای فیلم همراه نگه می دارد؛ چیزی شبیه فیلم «۱۲۷ ساعت» که بر اساس یک قصه واقعی است و مخاطب به انتظار سرنوشت قهرمانش، پای فیلم می‌نشیند.

«میان صخره‌ها» در جشنواره بین المللی فیلم کودک و نوجوان اصفهان و جشنواره With in Family روسیه، موفق به کسب جوایز متعددی شده است.

در ادامه متن این گفتگو را می خوانیم:

چه شد که سراغ این قصه‌ای از دنیای کودکان رفتید آن هم در فضایی بدور از زندگی شهری؟

سال ۹۸ -۹۷ مستندی درباره یک ایتالیایی کار کردم که باید به جایی در میان کوه‌های بختیاری که پدرش آنجا فوت کرده است، می‌رفت. در مسیر به یک پسر بچه چوپان رسیدم که ۱۲-۱۰ سال سن داشت. اسم او ابراهیم بود و کاراکتر پسر قصه ما هم ابراهیم است. خیلی بزرگتر از سن خودش بود و ایده اولیه آنجا به ذهنم رسید البته نه به این شکل که دو بچه باشند بلکه به ذهنم رسید یک قصه را با یک بچه از ابتدا تا پایان پیش ببرم اما بنا به دلایلی ترجیح دادیم دختری هم اضافه شود. قصه و ایده ابتدایی فیلم از آنجا شروع شد.

بخشهایی از فیلم شبیه «۱۲۷ ساعت» ساخته «دنی بویل» است و این نگرانی برای تماشاگر است که همانند آن فیلم و ماجرای تلخ و البته واقعی قطع شدن دست کوهنورد، پایان تلخی را برای یک فیلم کودک شاهد باشیم. البته اینکه فیلم متاثر از برخی آثار سینمایی باشد، ایرادی ندارد. مثلا بخواهید از شباهت‌های روابط یک فیلم خواهر و برادری مثل «بچه‌های آسمان» بهره ببرید. سوالم این است که در زمان تولید گوشه چشمی به این آثار داشتید؟

شاید برخی فیلم‌ها بر ناخودآگاه فیلمساز تاثیر بگذارد. البته «بچه‌های آسمان» اصلاً تاثیر نداشت و فاصله فیلم‌ها زیاد است اما ممکن است فیلمی مثل «۱۲۷ ساعت» بر ناخودآگاه من باقی مانده باشد. با این حال می‌توان گفت شکل‌گیری این نوع قصه و فیلم‌های سینمایی در همین راستا است. من به فیلم‌هایی که تک و یا دو پرسوناژ هستند، قبل از «۱۲۷ ساعت» هم علاقه خاصی داشتم، البته نه اینکه تا آخر بخواهم این مسیر را ادامه دهم، اما جزئی از علائق شخصی من بود و ناخودآگاه من را همواره درگیر می‌کرد. «آکیرا کوروساوا» هم شبیه چنین فیلمی دارد که تک کاراکتر و دو کاراکتر است. این موضوع همیشه در ناخودآگاه من بود که اگر بخواهم سینما را ادامه دهم این ژانری است که دوست دارم در آن قلم بزنم. قلم زدن را از این حیث می‌گویم که اعتقاد دارم نوشتن برای این مدل ژانر خیلی سخت است. احساس می‌کنم اینکه شما یک فیلم سینمایی بسازید و بخواهید با یک یا دو پرسوناژ، مخاطب را روی صندلی بنشانید و ۹۰ دقیقه او را در سینما نگه دارید، نسبت به زمانیکه تعداد کاراکتر بیشتر باشد، کار سخت تری است.

«میان صخره‌ها» فیلمی شبیه «۱۲۷ ساعت»

معمولا یکی از سوالات رایج در مواجهه با فیلمسازان سینمای کودک این است که فیلمشان برای کودک است  یا درباره کودک؟ شما «میان‌صخره‌ها» در کدام یک از این دو دسته قرار می‌دهید؟

این کار به اعتقاد من دو لایه دارد یعنی سطحی‌ترین لایه می‌تواند برای کودک باشد ولی در کنار آن زیرلایه‌های زیادی دارد. ما یک رادیو و یکسری اتفاقات داریم که زیرلایه‌های کار هستند و احساس می‌کنم برای کودک سنگین است. در کل می‌توان گفت این اثر «درباره کودک» است. اینکه کار دو جنس تماشاگر کودک و بزرگسان را جذب کند، کاملاً خواسته بود و اینطور نبود که ناخواسته به این سمت رفته باشیم.

 رادیو در فیلم تبدیل به یک عناصر فضاسازی و روایت در فیلم شده است. با این حال به نظر می‌رسد که همین رادیو، فضا را از کودک دور می‌کند و کار را مختص تماشاگر بزرگسال می‌کند. هدف شما از استفاده از این رادیو در دل قصه چه بود؟

چندان موافق «فاصله گرفتن» نیستم، چون در جاهایی نکات طنزی وجود دارد و کودک با آن قسمت‌ها روبرو می‌شود. نمی‌خواهم زیاد درباره رادیو صحبت کنم چون خیلی چیزها پشت آن است. فقط رادیو در اینجا نمادی از رسانه است که هیچ طوری نمی‌توان آن را ساکت و خفه کرد. حتی با وجود اتفاقی که در پایان کار می‌افتد، باز هم نمی‌توان رادیو را خفه کرد. نمادی از کلیت رسانه است. چیزهای دیگری همچون رادیو زیاد است.

شما و محمد احمدی (تهیه کننده اثر) دوستی و آشنایی با فریدون نجفی دارید. نجفی به شدت به این مدل آثار سینمایی در کار علاقه دارد. از ایشان «اسکی باز» و «بچه گرگ های دره سیب» را دیده ایم و فکر می‌کنم با آنها آشنا هستید. چقدر ایشان در این زمینه به شما راهنمایی دادند؟ چقدر حمایت و هدایت کردند با توجه به اینکه سابقه زیادی در این مدل از فیلم‌ها دارند؟

فریدون دوست من است و خیلی به هم نزدیک هستیم. به نوعی می‌توان گفت فریدون نجفی خیلی خوب بومی‌نویسی و جهانی‌اندیشی را در کارهای خود دارد. شاید تاثیری که فریدون بر من داشت، این مدل تاثیر بود. یعنی به شکل کلی بود. اینکه بگویم به شکل جزئی تاثیرگذاشته باشد، نبوده است. از این جهت که به شکل کلی از فریدون توانستم این را دریافت کنم که چقدر خوب می‌شود بومی بنویسد، جهانی بیندیشد و در میدان جهانی، اثر خود را عرضه کند. این تاثیری بود که فریدون داشت. ضمن اینکه زیست بوم و اقلیم ما اقلیمی است که می‌توان گفت این مدل کارها عملاً برجسته هستند. شاید اگر کس دیگری وارد این زیست بوم شود که بخواهد یک ژانر یا موضوع مناسبی را برای نمایش و فیلمسازی انتخاب کند نیز به این سمت بیاید. جنگندگی و روحیه مبارزه طلبی که از کودکی در این زیست بوم تقویت می‌شود چیزی است که کاملاً مشهود است. وقتی به کوه رفتم و یک بچه ۱۱-۱۰ ساله را دیدم که عملاً کارهایی در کوه می‌کرد که من تصور هم نمی‌کردم، ایده ابتدائی این قصه به ذهنم رسید. ناخودآگاه، من که در آن زیست بوم بزرگ شدم این وضعیت را داشتم، حالا اگر غریبه‌ای در این شرایط قرار گیرد و این موضوعات را ببیند، قطعا اولین چیزی که برای فیلمسازی به چشم او می‌آید، همین شرایط است.

«میان صخره‌ها» فیلمی شبیه «۱۲۷ ساعت»

الان یکسری کارهایی تولید می‌شود که به اسم کار کودک هستند ولی بیشتر برای بچه‌های شهرنشین یا طیف خاصی از طبقه‌های اجتماعی است. فیلمهای پر زرق و برق زیادی با آواز و نور و گریم‌های سنگین برای کودکان فیلم. نگران این نبودید اثر شما با توجه به اینکه سادگی خاصی دارد و فضای خاصی که از لحاظ موقعیتی و شخصیت‌هایی دارد، در رقابت با اینها شکست بخورد؟

به هیچ عنوان! از چند منظر می‌توان این قضیه را بررسی کرد. اولاً هزینه‌ای که کردیم خیلی کم است و کل هزینه‌ای که کردیم با آن کارها عملاً قابل مقایسه نیست و شاید از دید بعضی ها خیلی خنده‌دار به نظر برسد. پس از این جهت وقتی این بودجه برای تولید این اثر هزینه شده به هیچ عنوان انتظار نداریم به آن فیلم‌ها تنه بزند. ضمن اینکه انتظار کار برای اینکه در گیشه بدرخشد یا اتفاقی خارق العاده بیفتد هم نیست. به نظرم این کارها می‌تواند بیشتر برای مخاطب و ذهنیت آینده نگری او، جریان سازی کند که بداند فیلم خوب می‌تواند اینطور هم باشد. به اعتقاد من باید این میزان تلاش صورت بگیرد تا برای کسی که پول می‌دهد و در سینما می‌نشیند و فیلم را تماشا می‌کند، بتواند فرهنگ‌سازی شود. می‌توان در سینما آمد و فیلم‌هایی با این چارچوب را دید و لذت برد. ضمن اینکه فکر می‌کنم فیلم ما اینطور نیز باشد چون آن زرق و برق‌هایی که اشاره کردید، را ندارد، ولی یک قصه پرهیجان دارد. فقط زرق و برق و بازیگران چهره را نداریم.

انتهای پیام

مرتبط نوشته ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *