روزهای غریب پدرانه

|

فهرست مطالب

نیاز به حرف زدن نیست، حتی نوشتن کپشن هم لازم نیست. تصاویر خود گویای همه چیز است. پدرانی راست قامت که چروک‌های روی دستان و موهای سفیدشده بیانگر این است که انگار همین دیروز به اینجا منتقل شده‌اند. هر کدام چند سالی است که بچه‌های خود را ندیده‌اند و روز پدر برای آن‌هایی که در این سرا زندگی می‌کنند معنای دیگری دارد. پدران اینجا خود حکایتی ناگفته از فراز و نشیب‌های روزگار دارند و در ناگفته‌هایشان، چشم‌انتظاری را می‌توان احساس کرد. دنیای عجیبی است، دنیای پدرهای خانه سالمندان، پدرهایی که روزها برای خود برو و بیایی داشتند؛ شغل و اسم و رسمی، حالا از تمام دارایی‌های دنیا یک تخت و کمد دارند که آن هم امانت است. هر کدام از این پدران در کنار تخت‌هایشان و در اتاقی ۹ متری وسایلی دارند، از چند دست لباس، حوله و وسایل شخصی تا عصا، کلاه و دارت و بعضی‌ها به یاد ایام جوانی یک سیگار و چند فندک. در گوشه دیگری از این خانه، پدر هنرمندی است که با نی پلاستیکی، خود را با صدای ساز سرگرم می‌کند تا مرورگر خاطرات جوانی‌اش باشد.

مرتبط نوشته ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *