به گزارش خبرگزاری مجله آرونو، عادتها در واقع زبان ناخودآگاه و مجموعهای از پاسخهای شرطی است که بدون نیاز به تحلیل منطقی، در موقعیتهای خاص فعال میشود و این رفتارها اغلب از تجربههای گذشته، محیط اطراف و الگوهای تربیتی نشأت میگیرد و به مرور زمان، به بخشی از شخصیت افراد تبدیل میشود.
گرچه عادتها و رفتارهای وسواسی ممکن است شباهتهایی داشته باشند، اما تفاوت مهمی میان آنها وجود دارد؛ عادتها به طور معمول با هدفی مشخص و پاداشی قابل تشخیص همراه هستند، در حالی که اجبارهای روانی اغلب با اضطراب، احساس اجبار درونی و فقدان کنترل همراه است و شناخت این تفاوت برای درمانهای رفتاری ضروری است.
عادتهایی که با احساسات قوی مانند لذت، ترس یا آرامش همراه است، بیشتر در حافظه بلندمدت ثبت میشود و به عنوان مثال فردی که بعد از یک روز پرتنش همیشه سراغ شیرینی میرود، در واقع از حافظه هیجانی خود برای تنظیم احساسات استفاده میکند که این نوع عادتها به طور معمول مقاومتر و پیچیدهتر هستند.
بسیاری از عادتها در بستر اجتماعی شکل میگیرد و گروههای مرجع مانند خانواده، دوستان یا همکاران، نقش مهمی در تقویت یا تغییر عادتها دارند و حتی عادتهایی مانند دیر رسیدن یا پرخوری ممکن است در اثر هنجارهای گروهی تثبیت شود.
عادتها؛ بازتابی از شخصیت و تأثیرگذار در کیفیت زندگی فرد
فاطمه رضازاده، روانشناس و مشاور در گفتوگو با خبرنگار مجله آرونو با بیان اینکه عادتها مجموعهای از رفتارهای تکراری هستند که بدون نیاز به تصمیمگیری آگاهانه، در زندگی روزمره افراد اجرا میشوند، اظهار کرد: از جمله بعضی عادتها میتوان به نحوه بیدار شدن از خواب یا واکنش به استرس اشاره کرد و بسیاری از انتخابهای افراد تحت تأثیر الگوهای رفتاری تثبیت شده قرار دارند و عادتها نهتنها بازتابی از شخصیت فرد است، بلکه نقش تعیینکنندهای در کیفیت زندگی، سلامت روان و بهرهوری ایفا میکند.
وی با بیان اینکه فرایند شکلگیری عادتها در مغز از طریق تقویت مسیرهای عصبی خاص انجام میشود، افزود: هر بار که یک رفتار تکرار میشود، ارتباطات عصبی مرتبط با آن تقویت و در نهایت به یک واکنش خودکار تبدیل میشود که این سازوکار به مغز اجازه میدهد انرژی کمتری مصرف کند، اما در عین حال ترک عادتهای نامطلوب را دشوارتر میسازد.
روانشناس و مشاور با بیان اینکه براساس مدل «نشانه–روال–پاداش»، هر عادت با یک محرک آغاز میشود، به دنبال آن رفتار خاصی انجام میگیرد و در نهایت فرد پاداشی دریافت میکند، تصریح کرد: به عنوان مثال، دیدن اعلان تلفن همراه (نشانه) منجر به چک کردن شبکههای اجتماعی (روال) و دریافت حس ارتباط یا سرگرمی (پاداش) میشود و درک این چرخه، کلید اصلی در اصلاح یا جایگزینی عادتها است.
عادتها اغلب با احساسات، باورها و هویت فردی گره خورده است
رضازاده با بیان اینکه عادتها اغلب با احساسات، باورها و هویت فردی گره خورده است، ادامه داد: فردی که خود را شبزندهدار میداند، ممکن است به سختی بتواند الگوی خواب خود را تغییر دهد، چراکه این رفتار بخشی از تصویر ذهنی او شده است، بنابراین اصلاح عادتها نیازمند بررسی لایههای عمیقتری از انگیزهها و باورهای فردی است.
وی با بیان اینکه ایجاد عادتهای مطلوب نیازمند تکرار هدفمند، طراحی محیط مناسب و دریافت پاداشهای کوچک است، گفت: شروع با اقدامات ساده مانند ورزش کوتاهمدت یا مطالعه چند دقیقهای و تقویت آن با احساس موفقیت یا تشویق، میتواند به تثبیت رفتارهای مثبت منجر شود و استمرار و ثبات در اجرا، مهمترین عامل در موفقیت این فرایند است.
روانشناس و مشاور با بیان اینکه محیط اطراف نقش کلیدی در شکلگیری و پایداری عادتها دارد، اضافه کرد: در دسترس بودن محرکهای رفتاری، مانند خوراکیهای ناسالم یا نوتیفیکیشنهای مکرر، میتواند رفتارهای ناخواسته را تقویت کند و در مقابل، طراحی محیطی مینیمال و هدفمند، حذف عوامل مزاحم یا آمادهسازی ابزارهای مفید، به فرد کمک میکند تا بدون نیاز به اراده قوی، رفتارهای مطلوب را انتخاب کنند.
عادتها فقط رفتاری نیست و افکار هم میتواند عادت باشد؛ به عنوان مثال افکار فردی که همواره بدترین سناریو را تصور یا به طور مداوم خود را نقد میکند، میتواند به عادت تبدیل شود و این الگوهای شناختی میتواند به اضطراب، افسردگی یا کاهش اعتماد به نفس منجر شود و درمان شناختی–رفتاری (CBT) اغلب برای اصلاح این نوع عادتها استفاده میشود.
بدن انسان دارای ریتمهای زیستی مشخصی مانند چرخه خواب، گرسنگی یا تمرکز ذهنی است و هماهنگ کردن عادتها با این ریتمها میتواند اثربخشی آنها را افزایش دهد؛ به عنوان مثال، مطالعه در ساعات اوج تمرکز یا ورزش در زمانهای انرژی بالا، احتمال تثبیت عادت را افزایش میدهد.
یکی از رویکردهای مؤثر در تغییر رفتار، جایگزینی عادتهای نامطلوب با نسخهای سالمتر است و بهجای حذف کامل یک رفتار، میتوان ساختار آن را حفظ کرد و فقط پاداش یا محتوای رفتاری را تغییر داد و به عنوان مثال، بهجای خوردن تنقلات ناسالم هنگام تماشای فیلم، میتوان از آجیل یا میوه استفاده کرد.
بسیاری از عادتها بهویژه در بزرگسالان، نقش تنظیمکننده هیجانات را ایفا میکند و این رفتارهای تکراری به فرد کمک میکند تا احساسات را مدیریت، ریتم روزانه خود را حفظ کند و احساس کنترل بر زندگی داشته باشد و در واقع، عادتها میتواند مانند لنگرهای روانی عمل کند و در میان نوسانات هیجانی، به فرد احساس ثبات و امنیت دهد و همین ویژگی باعث میشود تغییر یا حذف یک عادت، گاهی با احساس بیقراری یا خلأ همراه باشد.








