به گزارش خبرگزاری مجله آرونو، طنز در تلویزیون همواره فراتر از یک قالب سرگرمکننده بوده است؛ زبانی هوشمند برای گفتوگو با جامعه، طرح مسائل حساس و نقد رویههای نادرست در بستری قابلقبول و صمیمی. در دهههای گذشته، مجموعههایی چون ساختمان پزشکان، پایتخت، نونخ و لیسانسهها نشان دادند که میتوان در عین خنداندن مخاطب، او را به اندیشیدن درباره سبک زندگی، روابط اجتماعی، معضلات جامعه و چالشهای فرهنگی نیز واداشت.
طنز تلویزیونی زمانی میدرخشد که از شوخیهای زودگذر فراتر رود و در دل خنده، حرفی برای گفتن داشته باشد. همین ویژگی بود که آثار موفق سالهای اخیر را ماندگار کرد؛ آثاری که هنوز هم بازپخششان در مواردی بیش از سریالهای تازهتولید، مخاطب جذب میکند. این استقبال نشان میدهد اگر طنز، فاخر، صادق و متناسب با فرهنگ ایرانی ساخته شود، میتواند پیوند عاطفی و فکری میان مردم و رسانه را زنده نگه دارد.
طنز، برخلاف ظاهر سادهاش، بستری جدی برای بازتاب واقعیتهای جامعه است؛ ابزاری مؤثر برای طرح دغدغههایی که شاید در قالبهای رسمی با مقاومت و گارد روبهرو شوند. مجموعههایی چون ساختمان پزشکان و لیسانسهها با نگاهی دقیق و در عین حال شیرین، توانستند مسائل روزمره جامعه از فشارهای روانی و مشکلات اقتصادی تا روابط انسانی را به زبان طنز بیان کنند؛ روایتی که مخاطب را در عین خندیدن، به تفکر و چارهجویی نیز دعوت میکرد.
اکنون و در روزگاری که تلویزیون بیش از هر زمان دیگر به بازسازی ارتباط خود با مردم نیاز دارد، تقویت چنین تولیداتی ضرورتی اجتنابناپذیر است؛ طنزی متفکر، اجتماعی و در عین حال ریشهدار در فرهنگ ایرانی که بتواند خنده را به پلی میان آگاهی و امید بدل کند. امروز، در ازدحام تولیدات کم مایه، جای آن طنز اندیشمند خالی است. این وضعیت، پرسشی جدی پیش روی مخاطبان و هنرمندان قرار داده است: تلویزیونِ امروز چگونه میتواند دوباره لبخندِ معنادار را به چهرهی مردم بازگرداند؟
مصطفی قاسمیان، پژوهشگر و کارشناس تلویزیون و سینما در گفتوگو با خبرنگار مجله آرونو اظهار کرد: امروز اگر بخواهیم سطح طنز در سریالهای تلویزیونی را ارزیابی کنیم، تنها چند عنوان موفق همچون «پایتخت» و «نونخ» را میتوان نام برد. این آثار در کنار معدود نمونههای دیگر، از معدود مجموعههایی هستند که توانستهاند نظر مخاطب را جلب کنند. در بیشتر آثار جدید، گرچه از بازیگران قابل قبول استفاده میشود، اما متنها ضعف دارند و از انجام نخستین وظیفه یک محصول کمدی یعنی خنداندن مخاطب، بازمیمانند.
وی افزود: وقتی سریالی نتواند مخاطبش را بخنداند، عملاً اهمیت خود را از دست میدهد و دیگر نمیتوان از دیگر ویژگیهایش سخن گفت. خنداندن، جوهره اصلی کمدی است و پس از آن میتوان به نکات دیگر پرداخت.
پژوهشگر و کارشناس تلویزیون و سینما تصریح کرد: مجموعههایی مانند «نونخ»، «پایتخت» و «لیسانسهها» در زمان پخش خود مخاطب را پای تلویزیون نگه میداشتند و حتی امروز نیز اگر بازپخش شوند، با استقبال روبهرو میشوند. این نشان میدهد که ارتباط عاطفی و خلاقانهای میان اثر و مخاطب شکل گرفته بود؛ اما در آثار جدید چنین پیوندی دیده نمیشود.
عامل اصلی ضعف در طنزهای امروزی
قاسمیان خاطرنشان کرد: عامل اصلی در این مسئله، ضعف متن و فیلمنامه است. در بسیاری از مواقع نویسنده فرصت کافی برای کار ندارد، چون برآورد مالی متن در تلویزیون پایین است. او ناچار است همزمان چند پروژه را بنویسد تا بتواند هزینههای زندگیاش را تأمین کند و در نتیجه کیفیت کار پایین میآید.
وی تشریح کرد: گاهی نیز نویسنده به دلیل فشار زمانی یا مالی، بخشی از کار را به دستیاران تازهکار میسپارد و بر روند نگارش نظارت کافی ندارد؛ این امر سبب میشود متن نهایی انسجام و عمق لازم را نداشته باشد.
پژوهشگر و کارشناس تلویزیون و سینما تأکید کرد: علاوه بر این، ممیزیها و محدودیتهای مدیریتی نیز بر کیفیت اثر تأثیرگذار است. بخشهای مختلف سازمان در فرآیند تصویب فیلمنامه دخالت میکنند و با اعمال نظر، مسیر خلاقیت را محدود میسازند.
قاسمیان افزود: مسئله دیگری که طنزهای تلویزیونی را تحت تأثیر قرار میدهد، محدودیت در شوخی با اصناف و اقشار گوناگون جامعه است. بسیاری از گروههای اجتماعی از جمله معلمان، پزشکان و بهویژه اقشار حساستر، به سرعت واکنش نشان میدهند و همین امر باعث میشود نویسنده نتواند شوخیهای متنوعی بنویسد و ناچار به حذف یا تکرار ایدهها شود.
وی خاطرنشان کرد: این مسئله در نهایت منجر به یکنواختی طنز تلویزیونی میشود، زیرا بخش بزرگی از ظرفیت خنداندن در جامعه، در شوخی با موقعیتهای شغلی و اجتماعی نهفته است و وقتی این حوزه بسته میشود، کمدی نیز از تنوع میافتد.
پژوهشگر و کارشناس تلویزیون و سینما تصریح کرد: اینکه مخاطب ایرانی به چه نوع طنزی علاقهمند است، نیازمند پژوهش دقیق است، اما نگاهی به آثار موفق سالهای اخیر در تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی نشان میدهد که تفاوت معناداری میان گونههای مختلف طنز وجود ندارد.
قاسمیان تشریح کرد: مخاطب ایرانی در برخورد با انواع موضوعات طنز، از اجتماعی گرفته تا سیاسی، واکنش خاصی نشان نمیدهد. آنچه برای او اهمیت دارد کیفیت متن، شخصیتپردازی و صداقت اثر و نه صرفاً سوژه یا گونه آن است.
وی افزود: برخی معتقدند محدودیتهای شوخی و خطوط قرمز باعث عقبماندگی طنز ایران شده است. طبیعی است هرچه دایره شوخی محدودتر باشد، دست نویسنده بستهتر میشود، اما این مسئله بهتنهایی علت ضعف طنز نیست.
پژوهشگر و کارشناس تلویزیون و سینما خاطرنشان کرد: نمونههایی مانند مجموعه «پایتخت» نشان میدهد میتوان بدون تکیه بر شوخیهای مبتذل یا منشوری، اثری خلق کرد که مخاطب را بخنداند و در عین حال شأن هنری خود را حفظ کند.
خلق طنز سالم غیرممکن نیست
قاسمیان اظهار کرد: خلق طنز سالم دشوارتر از طنز مبتذل است، اما غیرممکن نیست. کار سختتر میشود، اما ارزشمندتر هم خواهد بود. نباید تصور کرد که موفقیت طنز تنها در گرو عبور از خطوط قرمز است.
وی افزود: مخاطب ایرانی در برخورد با طنز مبتذل دوگانه عمل میکند. در سینما ممکن است با خانوادهاش بخندد و از برخی شوخیها عبور کند، اما همان فرد وقتی در خانه و در تلویزیون چنین شوخیهایی را میبیند، واکنش منفی نشان میدهد.
پژوهشگر و کارشناس تلویزیون و سینما تصریح کرد: تلویزیون رسانهای خانوادگی است و برخلاف سینما، ردهبندی سنی ندارد. به همین دلیل شوخیهای مبتذل در این فضا نهتنها پذیرفته نمیشود، بلکه باعث دلزدگی بخش بزرگی از مخاطبان میشود.
قاسمیان خاطرنشان کرد: هرچند ممکن است همان افراد در فضای مجازی یا در محتوای کوتاه سرگرمکننده با این نوع شوخیها روبهرو شوند، اما در تلویزیون از رسانه ملی انتظار دیگری دارند؛ انتظار احترام به خانواده و ارزشهای فرهنگی.
ضعف طنز بر گردن بازیگران نیست
وی افزود: از سوی دیگر، ضعف طنز را نمیتوان به کمبود بازیگران نسبت داد. ما بازیگران توانمند بسیاری در حوزه کمدی داریم و اما مشکل اصلی جای دیگری است.
پژوهشگر و کارشناس تلویزیون و سینما تصریح کرد: بازیگران فعلی همانهایی هستند که در سالهای گذشته در آثار موفق حضور داشتند و مخاطب را خنداندند. بنابراین مسئله اصلی نه در بازیگری، بلکه در متن و هدایت درست آن نهفته است.
قاسمیان ادامه داد: ممکن است دورههایی داشته باشیم که یک بازیگر خاص، مانند پژمان جمشیدی یا بیژن بنفشهخواه، در صدر توجه باشد و شوخیهای ساده او هم برای مردم جذاب جلوه کند، اما در هر زمان، ترکیب بازیگران خوب در اختیار تلویزیون هست.
نقش دوبله در طنزهای تلویزیونی
وی افزود: در گذشته، دوبله نقش مهمی در جذابیت آثار کمدی خارجی داشت. بسیاری از کمدیهای ایتالیایی با دوبلههای حرفهای در تلویزیون ایران پخش میشدند و دوبلورهای آن دوره با مهارت خود شوخیها را با فرهنگ ایرانی سازگار میکردند.
پژوهشگر و کارشناس تلویزیون و سینما تصریح کرد: در آن زمان، دوبله نهتنها انتقال زبان، بلکه بازآفرینی طنز بود؛ دوبلورها بخشهایی از متن را تغییر میدادند تا با ذائقه مخاطب ایرانی هماهنگ شود و در عین حال خنده ایجاد کند.
قاسمیان خاطرنشان کرد: امروز اما جریان اصلی سینمای جهان دیگر آن نوع کمدیهای قابل پخش ندارد. بسیاری از آثار طنز خارجی از نظر محتوایی با معیارهای رسانه ملی سازگار نیستند و طبیعی است که سهم کمی در پخش تلویزیونی داشته باشند.
چگونه در حوزه طنز موفق عمل کنیم؟!
وی افزود: اگر بخواهیم در زمان حاضر در حوزه طنز موفق عمل کنیم، باید چند شرط را رعایت کنیم. نخست، نویسنده باید زمان کافی برای پرورش متن داشته باشد. دوم، دست او برای شوخی با اقشار و مشاغل مختلف بازتر باشد و سوم، دستمزد منصفانهای دریافت کند تا بتواند تمرکز خود را بر تعداد محدودی پروژه بگذارد.
پژوهشگر و کارشناس تلویزیون و سینما تصریح کرد: وقتی نویسنده با فراغ بال کار کند و دغدغه مالی نداشته باشد، متنهایی تولید میشود که از عمق و خلاقیت بیشتری برخوردار است. چنین متنی است که میتواند پایه شکلگیری یک اثر کمدی ماندگار باشد.
قاسمیان تشریح کرد: در همین سالها هم نمونههایی هرچند کوچک از آثار موفق دیدهایم. مثلاً سریال کودک «دوقلوها در شهر پنجستاره» با وجود بازیگران کمتر شناختهشده و گروه سنی محدود، توانست جذابیت خود را برای مخاطب حفظ کند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: نویسندگان و کارگردانان حوزه طنز، اگر فرصت و حمایت کافی داشته باشند، قادرند آثاری بسازند که هم خانوادهها را بخنداند و هم شأن هنری تلویزیون را بالا ببرد. طنز، زبانی برای گفتوگو با مردم است و اگر به آن بها داده شود، میتواند دوباره خنده را به خانههای مردم بازگرداند.
به گزارش مجله آرونو، اگرچه امروز طنز تلویزیونی ایران در مسیر دشوار و پرچالشی گام برمیدارد، اما هنوز میتوان روزنههایی از امید را در افق این رسانه دید. تلویزیون، رسانهای است که ریشه در فرهنگ و عاطفهی مردم دارد و تا زمانی که هنرمندان دلسوز، نویسندگان آگاه و کارگردانان صاحبفکر در آن حضور دارند، هیچگاه چراغ خنده و تفکر بهطور کامل خاموش نخواهد شد. کافی است باور کنیم که بازگشت به اصالت، احترام به اندیشه و سرمایهگذاری درست بر ایدههای ناب میتواند این وضعیت را دگرگون کند.
امروز بیش از هر زمان دیگر، نیازمند حمایت واقعی از هنرمندان اصیل و مؤلف هستیم؛ آنان که نگاهشان به طنز، نگاهی اصلاحگر و متعهد است و بهجای پرداختن به خندههای بیجان، به خلق آثاری میاندیشند که در عین لبخند، معنا نیز بیافرینند. از سوی دیگر، نقش مدیران و تصمیمگیرندگان رسانه ملی در این مسیر انکارناپذیر است. تأمین بودجهی کافی، ایجاد فرصت برای تولیدات جسورانه و اعتماد به هنرمندان خلاق، گامهایی حیاتی برای احیای جایگاه طنز در تلویزیون است.
امید آن میرود که با همت هنرمندان متعهد کشور، حمایت مسئولان فرهنگی و فراهمسازی بسترهای لازم برای تولید آثار فاخر و اندیشمندانه، تلویزیون ایران بار دیگر بتواند لبخندی از سر شعور و اندیشه بر لبان مردم بنشاند. شاید روزی نهچندان دور، طنز دوباره همان نقش دیرین خود را بازیابد؛ پلی میان خنده و معنا، مردم و رسانه و اندیشه و امید بسازد.









