به گزارش خبرگزاری مجله آرونو، محمدعلی رجبی دوانی، نگارگر و پژوهشگر هنر امروز _سهشنبه بیست و هشتم مرداد_ در مراسم بزرگداشت استاد محمود فرشچیان اظهار کرد: من ۵۷ سال شاگردی خدمت استاد داشتم و تا آخرین روزها همواره از حضور مبارک این استاد بزرگوار بهره میبردم. حرفها و خاطرات بسیاری هست، اما چون این بزرگوار در حق ملت ایران و فرهنگ و هنر کار بزرگی انجام داده، لازم میدانم به یک مورد اشاره کنم.
وی افزود: در زمان طاغوت پهلوی، گروههایی که تحت تأثیر هنر غرب بودند، آنچنان به تحقیر هنر خودمان میپرداختند که هنر نگارگری ایران که یکی از شاخصههای تمدنی ماست، مجال ورود به دانشگاههای ما را پیدا نمیکرد. یادم هست با یکی از نگارگران شیراز که استاد رشته مجسمهسازی بود و علاقه زیادی به نگارگری و موسیقی داشت، با زحمت بسیار توانستیم از استاد فرشچیان دعوت کنیم تا روزهای پنجشنبه، که دانشگاه تعطیل بود، کلاسی برگزار شود و از حضورشان بهره ببریم.
این نگارگر ادامه داد: پس از پیروزی انقلاب، استاد مسئولیت کارگاههای هنرهای سنتی میراث فرهنگی را پذیرفت. استادان آن دوره معتقد بودند بهترین دوره کارگاهها همان دورهای بود که استاد مدیریت آن را بر عهده داشت؛ خودش کار میکرد، آستین بالا میزد و هر مشکلی پیش میآمد، حل میکرد.
رجبی دوانی اشاره کرد: یک مجموعه کپی از نامههایی که استاد به مسئولان نوشته بودند، به بنده سپردند تا نگه دارم. این نامهها نشان میداد که استاد فرشچیان از همان روزهای نخست انقلاب، پیگیر تأسیس دانشگاهی برای هنرهای اسلامی-ایرانی بود. تأکید داشت که این هنرها باید وارد فضای علمی دانشگاه شوند و از محیط علمی دور نمانند. بعدها توانستیم ابتدا در کاشان و سپس در شهرهای دیگر، رشتههای مختلف هنرهای سنتی را وارد دانشگاه کنیم. با این حال، هدف اصلی ما ایجاد یک نظام آموزشی بر مبنای استاد-شاگردی زیر نظر استاد در فرهنگستان هنر بود. این تلاشها سرانجام به تأسیس «دانشگاه استاد فرشچیان» انجامید؛ دانشگاهی که با حمایت شهید طهرانچی و آقای ولایتی راهاندازی شد.
وی افزود: به نظر من، کار بزرگ استاد، پاسخگویی عملی به کسانی بود که هنر خودمان را تحقیر میکردند. آنان میگفتند نگارگری ایران در گذشته درخشان بوده، اما امروز دیگر حرفی برای گفتن ندارد. در واقع، با این سخن تاریخ پرافتخار نگارگری را نمیتوانستند انکار کنند، اما میخواستند امروز ما را بیارزش جلوه دهند تا به سوی غرب متمایل شویم. استاد فرشچیان با آثار خود عملاً پاسخی نو داد. او با بهرهگیری از تمامی موازین هنر سنتی ایران، زبانی نو آفرید؛ زبانی که نه تنها از دل فرهنگ ایرانی برآمده بود، بلکه برای همه مردم جهان، بهویژه ستمدیدگان، قابل فهم و تأثیرگذار بود.
این پژوهشگر هنر مطرح کرد: تابلوهای استاد از نظر اجتماعی، عرفانی، ادبی و عاطفی، بسیار قابل بررسی است. او جوابی تازه ارائه داد؛ آن هم در عالیترین سطح زیباییشناختی. همین سبب شد که یونسکو، در کتابی به چند زبان، استاد فرشچیان را «هنرمند بشری» معرفی کند، نه صرفاً هنرمندی ایرانی. با این حال، افتخار ما ایرانیان آن است که چنین استاد بزرگی از خاک ایران برخاسته است.
رجبی دوانی تصریح کرد: دیروز وقتی دیدم پیکر استاد از پلههای هنرستان هنرهای زیبا پایین آورده شد، با خود گفتم: روزی او کودکی بود که از همین پلهها بالا رفت؛ آن روز با شوق آموختن و امروز با آرامش پایین آمد. ای کاش ما نیز بیاموزیم همانگونه که با اضطراب برای آموزش قدم برداشتیم، هنگام رفتن با آرامش گام برداریم.
وی افزود: استاد فرشچیان در آثار خود گذشته از هویتی که به ایرانیان بخشید، یک اصل را نیز اثبات کرد؛ سنت همیشه ریشه در قدیم دارد و قدیم از اسماً خداوند است؛ زبانی در زمان گذشته، حال و مهمتر از همه، ناگفتههایی برای آینده دارد. سخن سنت، سخنی تاریخی است که از حقیقت آغاز میشود و چون از حقیقت آغاز میشود، حقیقت امروز و فردا ندارد؛ همیشه زنده و تازه است.
این نگارگر ادامه داد: اروپاییها پالت رنگ ایرانی را احترام میگذارند و به آن افتخار میکنند. مثلاً ماتیس میگفت افتخار میکنم که توانستم با رنگهای ایرانی آثاری بیافرینم که حرفی نو برای بشر امروز داشته باشد. اما ما در کشور خودمان گاهی از این گنجینه غافل میشویم. رنگ، فرم و حتی نقطه در فرهنگ ما معانی عمیقی دارند. استاد به ما میآموخت که همه چیز به یک حقیقت ختم میشود و همان حقیقت، همه معناها را در بر دارد: «وحده لا اله الا هو.»
رجبی دوانی اشاره کرد: استاد میگفت: رنگ فقط نور است و نور همه رنگها را در خود دارد. بقیه رنگها همچون شیشههای رنگیناند که نور واحد از پشت آنها میتابد. وظیفه ما یافتن همان رنگ واحد است، زیرا فرهنگ ما فرهنگ وحدت است.
وی ادامه داد: یادم هست یک بار در هنرستان کاری کرده بودم و رنگها را زیاد روی هم گذاشته بودم. استاد گفت: «بشور.» ما پاک میکردیم، اما او دید دلمان نمیآید. کار را برداشت و زیر آب گرفت و کاملاً شست. سپس گفت: «اینطور باید بشوری؛ هر وقت میخواهی چیزی را پاک کنی، کامل بشور، ناقص نه.» همیشه برای هر کار حتی ساده، یک دستور معنوی میآورد.
این هنرمند بیان کرد: وقتی برای معالجه به خارج از کشور میرفت، پدرم دیوان فیض کاشانی را تصحیح کرده و امضا کرده بود تا برای استاد ببرم. وقتی کتاب را تقدیم کردم، تشکر کرد و پس از بازگشت گفت: «من برای درمان بیماری رفتم، اما این کتاب مرا درمان کرد.» او چنان به عمق اشعار و ادبیات عرفانی ما آشنا بود که همه را به این مسیر دعوت میکرد.
رجبی دوانی افزود: پیشنهادی برای استاندار محترم اصفهان دارم؛ موزهای از استاد فرشچیان تأسیس شود؛ موزهای تمامنما که همه آثار ایشان را گرد آورد. استاد طراحیهای بسیاری داشت، حتی بر روی کاغذهای ساده، که همه ارزشمند است. نامههای فراوانی نیز از ایشان باقی مانده که نشاندهنده تلاشهای خستگیناپذیر اوست. همه اینها باید نگهداری شود تا مرکزی برای پژوهش در مورد شخصیت و آثارش شکل گیرد.