به گزارش خبرگزاری مجله آرونو، واقعه عاشورا، نقطهای بینظیر در تاریخ بشریت است که در آن تقابل میان حقیقت و باطل و ایمان و سلطه، به شکلی آشکار و ماندگار مشاهده میشود؛ کربلا تنها شاهد یک نبرد نبود، بلکه والاترین ارزشهای انسانی همچون فداکاری، وفاداری، عدالتخواهی و ایستادگی در برابر ظلم در آن تجلی پیدا کرد و واقعه عاشورا نهتنها روحیه آزادگی را در قلب تاریخ حک کرد، بلکه تا به امروز بهعنوان مدرسهای زنده برای تربیت، هویتسازی و معنابخشی در سطح فردی و اجتماعی ایفای نقش میکند.
آموزههای امام حسین (ع) در عاشورا، الگویی فرازمانی برای تمام انسانها است و مفاهیم این آموزهها بهویژه برای کودکانی که در آغاز شکلگیری نظام ارزشی خود هستند و زنانی که ستونهای تربیت و فرهنگ خانواده به شمار میروند، حامل بار عظیم تربیتی و روانشناختی است و عاشورا به افراد میآموزد چگونه در تلاطمهای زندگی، امید، معنا و پایداری را از دل رنج جستوجو کنند.
برای زنان، عاشورا فرصتی برای بازتعریف نقش اجتماعی و روانی آنها است و از حضرت زینب (س) تا دیگر بانوان همراه کاروان حسینی، همگی نمونههایی از شجاعت، آگاهی، مدیریت هیجانی و تأثیرگذاری اجتماعی هستند که این نقشآفرینی فعال، به دختران و زنان امروز میآموزد که نهتنها میتوانند حامل و پاسدار حقیقت باشند، بلکه توان ایستادن در خط مقدم تغییر و آگاهی را نیز دارند.
کودکان و نوجوانان نیز از طریق روایتهایی عاشورایی با مفاهیمی بنیادین همچون حقطلبی، وفاداری، مقاومت و مسئولیت آشنا میشوند و این مفاهیم در قالب نمایش، شعر، عزاداری کودکمحور و آموزش هدفمند، به آنها در ساخت نظام اخلاقی و هویتی کمک میکند و عاشورا به کودکان میآموزد که حتی در سن کم نیز میتوان معنا، هدف و شجاعت را درک و تجربه کرد.
با توجه به جایگاه برجسته عاشورا در تربیت روانی و اخلاقی نسلهای آینده و بهویژه در تقویت هویت دختران و رشد ارزشی کودکان، ضرورت دارد این واقعه نهتنها بهعنوان رخدادی تاریخی، بلکه الگویی کاربردی برای پرورش جامعه نگریسته شود و در راستای ضرورت توجه به ظرفیتهای روانشناختی نهفته در واقعه عاشورا و نحوه بهرهمندی از آموزههای امام حسین (ع) با سمیه طاهری، روانشناس و مشاور خانواده، گفتوگویی داشتیم که شرح آن را در ادامه میخوانید.
مجله آرونو: چگونه الگوی مقاومت، صبر و ایثار حضرت زینب (س) میتواند در تقویت تابآوری روانی زنان در برابر بحرانها مؤثر باشد؟
طاهری: حضرت زینب (س) نماد بینظیری از پایداری روانی و معنوی در مواجهه با یکی از سهمگینترین فجایع تاریخ است و از منظر روانشناسی مثبتگرا، ویژگیهایی مانند امید، معنابخشی به رنج، و نگاه هدفمحور از مؤلفههای اصلی تابآوری به شمار میرود؛ حضرت زینب (س) در سختترین شرایط، با حفظ وقار و بینش خود، توانستند پیامرسان واقعه کربلا باشند و تعادل روانی خود را حفظ کنند.
از این منظر، زنان میتوانند با الگوبرداری از این شخصیت بزرگوار، ظرفیتهای روانی خود را در مواجهه با بحرانهایی همچون داغ عزیزان، تبعیضها یا آسیبهای عاطفی افزایش دهند و درس عاشورا، آموزهای است از اینکه احساسات شدید انسان مانند اندوه و خشم میتواند به شکلی بالغانه مدیریت شود.
از دیدگاه نظریه دلبستگی نیز رفتار حضرت زینب (س) الگویی از ایمنی روانی در شرایط فقدان است و زنان با درونیسازی این الگو میتوانند در نقش مادر، همسر یا فعال اجتماعی، پناه روانی مؤثری برای دیگران شوند.
مجله آرونو: واقعه عاشورا چه پیامهایی درباره معنا و هدفمندی زندگی به کودکان منتقل میکند و این پیامها چگونه در شکلگیری هویت آنها نقش دارد؟
طاهری: یکی از مفاهیم بنیادی در رشد روانی کودکان، درک مفهوم معنا است؛ واقعه عاشورا با تأکید بر ایثار در راه حقیقت، به کودک کمک میکند تا دریابد که زندگی تنها محدود به خواستههای آنی یا رفاه مادی نیست، بلکه گاهی انتخاب راه دشوار بهخاطر آرمانی بزرگتر، معنای حقیقی زندگی را شکل میدهد.
طبق نظریههای رشد روانشناسی، مرحله شکلگیری هویت در کودکان و نوجوانان نیازمند ارتباط با الگوهایی است که سازگاری بین ارزشهای فردی و اجتماعی را آموزش دهند و عاشورا این بستر را فراهم میکند تا کودک درک کند که تصمیمگیریهای دشوار نیز میتواند بر پایه اخلاق و عدالت باشد.
کودکان از طریق روایتهای واقعه عاشورا، ارزشهایی مانند صداقت، عدالتطلبی و پایبندی به اصول را میآموزند که این مفاهیم هسته شکلگیری هویت اخلاقی آنها خواهد بود.
مجله آرونو: رویارویی کودکان با روایتهای عاشورا میتواند احساس همدلی، مسئولیتپذیری و عدالتخواهی را در آنها پرورش دهد؟
طاهری: داستانهایی با بار احساسی عمیق، ابزار قدرتمندی برای تحریک همدلی در کودکان است و بر اساس مطالعات روانشناسی رشد، کودکان از حدود سهسالگی میتوانند همدلی شناختی و عاطفی را تجربه کنند و روایتهایی از کودکانی همچون حضرت علیاصغر (ع) یا نقش یتیمان پس از عاشورا، بستر مناسبی برای آشنایی کودک با احساسات پیچیده همچون همدردی، غم، امید و مسئولیتپذیری فراهم میکند.
مشارکت کودکان در مناسبتهایی مانند تعزیه یا مجالس کودکمحور حسینی، به آنها اجازه میدهد در فضای اجتماعی امن و کنترلشده، عدالتخواهی و وظیفهشناسی را تمرین کنند و این تجربههای جمعی به رشد مهارتهای اجتماعی و اخلاقی کودکان کمک شایانی میکنند.
از دیدگاه نظریه بازی (Play Therapy)، شرکت کودکان در بازآفرینیهای نمایشی عاشورا، فرصت مناسبی برای شناخت نقشهای اخلاقی، تمرین مسئولیت اجتماعی و درونیسازی ارزشهای جمعی است.
مجله آرونو: نقش الگویی شخصیتهایی همچون حضرت علیاکبر (ع) و حضرت قاسم (ع) در تربیت روانی نوجوانان چیست؟
طاهری: حضرت علیاکبر (ع) و حضرت قاسم (ع)، در عاشورا نمادی از جوانان هستند که در آستانه شکوفایی هویتی و روانی، وفاداری، فداکاری و خودآگاهی را به شکلی بینظیر تجلی دادند و از منظر روانشناسی رشد، نوجوانان در این سن به دنبال معنا دادن به هویت فردی خود و درگیر سوالاتی مانند «من کیستم؟» و «چه چیزی برای من مهم است؟» هستند و این شخصیتها، الگویی از پاسخهای اخلاقمحور به چنین سوالاتی فراهم میکنند.
الگوگیری از این شهدا میتواند در تقویت حس تعلق به ارزشهای انسانی همچون وفاداری، حقطلبی و مسئولیتپذیری بسیار اثربخش باشد و مطالعات روانشناختی نشان میدهد که نوجوانان بیش از هر زمان دیگری نیاز به قهرمانان هنجاری دارند و حضرت قاسم (ع)، الگویی الهامبخش از ایثار آگاهانه در نوجوانی است.
باید به عنصر خودشناسی در این الگوها توجه داشت و نوجوانانی که در مواجهه با الگوهایی همچون حضرت علیاکبر (ع) قرار میگیرند، به تأمل درباره نقش خود در جامعه، خانواده و دین تشویق میشوند و این تأمل، بخشی از فرایند تحول هویت است.
نقش این شخصیتها نهتنها در آموزههای دینی، بلکه در تقویت هوش هیجانی و رشد وجدان اخلاقی نوجوانان نیز حیاتی است، چراکه مواجهه با روایتهایی از تصمیمگیری دشوار، به آنها مهارت ارزیابی موقعیتهای اخلاقی را آموزش میدهد.
مجله آرونو: چه الگوهای روانشناختی از نقشآفرینی زنان در عاشورا میتوان استخراج کرد که در توانمندسازی ذهنی و اجتماعی دختران مؤثر باشد؟
طاهری: در واقعه عاشورا، زنان نه تنها به عنوان همراه و نظارهگر، بلکه بهعنوان کنشگران آگاه، شجاع و انتقالدهنده پیام عمل کردهاند و حضرت زینب (س)، امکلثوم و دیگر بانوان، هم در سطح روانی، مدیریت هیجانات و حفظ انسجام ذهنی و هم در سطح اجتماعی، اعتراض به ظلم و سخنرانی عمومی، نقش فعالی ایفا کردند که این مؤلفهها نشان میدهد زنان دارای قدرتی روانی هستند که در شرایط بحرانی شکوفا میشود.
از دیدگاه نظریههای توانمندسازی روانی، سه مؤلفه اصلی برای رشد دختران شامل درک خود بهعنوان عامل کنشگر، باور به اثرگذاری بر محیط، و داشتن نقش معنادار در اجتماع است و شخصیتهایی همچون حضرت زینب (س) هر سه مؤلفه را تجسم میکنند و ایشان او باوجود تجربه شدیدترین رنجها، مأموریت آگاهیبخشی را با جسارت انجام دادند.
در نظامهای تربیتی مبتنی بر عاشورا، دختران میآموزند که زن بودن با سکوت، انفعال یا وابستگی تعریف نمیشود، بلکه با توانایی تغییر مسیر تاریخ، حتی در اسارت، همراه است؛ از نظر سلامت روان، چنین الگوهایی موجب ارتقای خودکارآمدی دختران، کاهش اضطرابهای کلیشهای و تقویت احساس هویت مثبت میشود و چنین دستاوردهایی به صورت مستقیم با توسعه عزتنفس و هوش هیجانی دختران مرتبط است.
مجله آرونو: چگونه عزاداری و بیان عاطفه نسبت به عاشورا میتواند بهعنوان مکانیسم روانی برای تخلیه هیجانی در کودکان و نوجوانان عمل کند؟
طاهری: عزاداری و ابراز عاطفه نسبت به واقعه عاشورا، تنها یک آئین دینی نیست، بلکه میتواند بهعنوان ابزاری روانشناختی برای تخلیه هیجانی و تنظیم هیجانات در کودکان و نوجوانان ایفای نقش کند؛ پژوهشهای روانشناسی احساسات نشان داده است که سرکوب عاطفی در کودکی، یکی از زمینههای بروز اختلالات اضطرابی در بزرگسالی است و مجالی مانند عزاداری حسینی فرصتی فراهم میکند تا کودکان در فضایی امن، احساساتی مانند غم، همدلی، ترس و احترام را تجربه و ابراز کنند.
گریه برای امام حسین (ع) و شهدای کربلا، در فرهنگ شیعه، نشانهای از درگیری احساسی و پذیرش ارزشهای انسانی تلقی میشود و از نظر روانشناسی عاطفی، این نوع ابراز هیجان نهتنها سالم است، بلکه به فرایند تنظیم هیجان در نوجوانان کمک میکند.
شرکت در مراسم عزاداری گروهی، حس تعلق اجتماعی را در نوجوانان تقویت میکند و بر اساس نظریههای دلبستگی اجتماعی، احساس پذیرش توسط گروههای مذهبی یا خانوادگی، یکی از مؤلفههای مهم رشد سلامت روان نوجوان است و این تجربه مشترک، نوعی پیوند عاطفی و ارزشی میسازد که به نوجوان امنیت و انسجام روانی میبخشد.
این مناسک نهتنها تخلیه هیجانی ایجاد میکند، بلکه به کودکان میآموزد که عاطفه و احساس، از نشانههای ضعف نیست، بلکه ابزاری برای درک جهان، پیوند با دیگران و ساختن هویتی مبتنی بر اخلاق و همدلی است.
مجله آرونو: تجلی ارزشهایی چون حقطلبی و ایثار در واقعه کربلا چگونه با نظریههای روانشناسی رشد اخلاقی قابل تحلیل و تطبیق است؟
طاهری: یکی از نظریههای معروف رشد اخلاقی، نظریه لاورنس کلبرگ است که مراحل رشد اخلاقی را در قالب تحول تدریجی درک درست و غلط بررسی میکند؛ بر اساس این نظریه، انسانها از سطح ابتدایی تبعیت صرف از قانون و تنبیه، به سطح بالاتر تصمیمگیری اخلاقی بر اساس اصول انسانی و عدالتمحور میرسند و رفتار امام حسین (ع) و یاران ایشان، نمود بارز مرحله ششم کلبرگ و جایی است که افراد برای اصول اخلاقی والا، حاضر به پذیرش پیامدهای سخت میشوند.
برای نوجوانان، مواجهه با روایتهایی از ایثار، حقیقتطلبی و مقابله با ظلم در عاشورا، بستری فراهم میکند تا اخلاق را نه فقط در قالب پاداش و تنبیه، بلکه بهعنوان مفهومی درونی و ارزشمحور درک کنند و فرایند درونیسازی ارزشها، یکی از اهداف اصلی تربیت روانشناختی در دوران رشد است.
از سوی دیگر، ارزشهایی مانند عدالت، وفاداری و آزادی که در کربلا متبلور شده است، نقطه تلاقی میان اخلاق فردی و مسئولیت اجتماعی است و نوجوان درک میکند که اخلاق، فقط انتخاب فردی نیست، بلکه نوعی تعهد به ارزشهای جمعی نیز به شمار میرود؛ عاشورا نهتنها واقعهای تاریخی، بلکه یک مدرسه رشد اخلاقی است که از طریق روایت، شعور و مشارکت عاطفی، ابعاد متنوع اخلاقی را در ذهن و روان نوجوانان بارور میسازد.