به گزارش خبرگزاری مجله آرونو، صداوسیما را باید از آن دست نهادهای بزرگی قلمداد کرد که هر از گاه، داد خیلیها را در میآورد و سوژه و بهانه به دست خودی و غیرخودی و حتی نخودیها میدهد؛ نهادی که در همه این سالها روز به روز بزرگ و بزرگتر شده و هربار با تغییر مدیران، در رویکردها، برنامهها و شبکهها تغییرات و تحولاتی تقریباً روزآمد رخ داده است.
این تحولات و تغییرات بسته به پیچیدهتر شدن فضای عمومی، ملی و منطقهای و همچنین پیشرفت روزافزون تکنولوژی بویژه در عرصه رسانه، رسانه ملی را با همه محدودیتها نیز به تکاپوی رقابت با سایرین انداخته است.
این محدودیتها، خواسته یا ناخواسته و به دلیل عمومی بودن رسانهای که فراگیر و همگانی است، همواره مشکلاتی را برای مدیران درون سازمانی این سازمان ایجاد کرده که بخشی از آنها مرتبط با منافع ملی یا در مواردی در ارتباط با مدیران بالادستی و حوادث منطقهای است.
گذشته از این مسائل، درگیر بودن اعتباری این سازمان بزرگ با دولتها و مجلسهای مختلف، همیشه محل منازعه بوده و همین موضوع به یک بهانه همیشگی برای انتقاد از صداوسیما بدل شده است.
صداوسیمایی که حتی «صاحبان اَدا» همیشه غُرغُرو و ماهواره بین هم چشم دیدن آن را ندارند، روزانه در نقد و انکارش عریضه مینویسند و میکوشند به هر شکلی آن را بزنند.
فرقی هم برایشان ندارد؛ این بهانه پایان کار یک مجری با این رسانه یا عزیمت بازیگری از تلویزیون به سینما یا حتی پخش دیرهنگام رخدادی باشد که رسانه ملی در روایت اول آن جامانده؛ نه اینکه به صداوسیما نقدی وارد نیست که هزار البته هست و همه هست و نیست این سازمان برای رشد و پویایی به همان نقد وابسته است؛ اما اینکه هربار به بهانهای شماری که مدام منتظر سوت و گاف رسانهای هستند، تا از قِبل آن آشی بپزند و خوراکی تهیه کنند و دور از گود، هر آنچه میخواهند بنویسند و منتشر کنند، هدفدار و سیاسی است.
این روش ناپسند صاحبان ادا در سالهای اخیر و بهویژه پس از فتنه ۸۸ و حوادث سالهای ۹۶ و ۹۸ در کنار رهاشدگی فضای مجازی و موبایلی، همچنان تداوم دارد و در چند ماهه اخیر به بهانه ریزش مخاطب و تغییر در یکی دو برنامه شبکه چهاری، شدت گرفته است.
اما با وجود همه انتقادهای درست و نیز برخی هجمههای ناجوانمردانه به صداوسیما و شخص پیمان جبلی و یکی از معاونان او، میتوان روزنهها و زوایای تحول را در برنامههای سیما و صدا دید.
برنامههای فاخری همچون سرزمین شعر، نقل و نُقل، داستان شد، صبحانه ایرانی، سندباد، برمودا، نوسان، شیوه، زمانه، پاورقی، عصر خانواده، سمت خدا، به افق فلسطین و چندین و چند مجموعه دیگر نمایشی، رادیویی و فرهنگی ارزش دیده و شنیده شدن را دارند و حتی همین منتقدان هم اگر بخشی از وقت مبارکشان را به این برنامهها اختصاص دهند و کمی انصاف را چاشنی آن کنند، به یقین معترف خواهند بود که همه چیز را سیاه دیدن دور از انصاف است و درست نیست.
باز هم یادآوریم که با این وسعت و پیکره صداوسیما، انتظارات از آن بیش است، اما اینکه عدهای همواره به هر بهانهای با تیترهای گل درشت و منفی خود این رسانه را میکوبند و میزنند هم، اقدامی هدفمند و تااندازهای بودار و سیاسی است.
رسانه ملی امروز بیش از هر زمانی بایسته است که با همگرایی با سایر رسانهها در مقابله با هجوم دشمنی که تا همسایگی ما برای تأسیس رسانهای فارسی زبان پیش رفته، نماد ملی بودن و فرامنطقهای عمل کردن خود را به رخ بکشد و در این نبرد نرم فرهنگی پیشتازی و پیش دستی کند.
یک نقد وارد ما به رسانه ملی خودمان بهویژه در بخش خبر و پخش اخبار مربوط به همین برون مرزیهای دلسوزتر از مادر است که بهترین راه مواجهه با اینگونه شبکهها، تقویت و اصلاح سیاستهای خبری رسانه ملی است.
امروز در بخش سخت افزار مشکلی نداریم و نیازی به تأسیس شبکه جدید نیست، بلکه شبکه خبر و بخشهای خبری سایر شبکههای داخلی باید سیاستهای نخ نما شده و شکست خورده فعلی که منجر به کاهش روز افزون اعتماد مردم شده را کنار بگذارند و به نیازهای خبری مردم با سرعت و دقت پاسخ دهند؛ ضمن اینکه برای دغدغههای روزمره مخاطبان ارزش قائل شوند.
در حال حاضر شمار پرتعدادی از خبرهایی که از شبکه خبر و بخشهای خبری سایر شبکهها پخش میشوند فاقد ارزشهای خبری هستند و همین موضوع سبب کاهش اعتماد و رویگردانی مردم از خبر رسانه ملی میشود.
دشمنان ما هم از این ضعف و نقصها اطلاع کامل دارند و بر همین اساس اقدام میکنند که تأسیس شبکه خبری فارسی همسایه شمال غربی ما هم از همین قماش است و غیر از این نیست.