به گزارش خبرگزاری مجله آرونو، در شرایط بحران، انسان با طیفی از احساسات متناقض روبهرو میشود که میتواند شامل ترس از آینده، اندوه بابت اتفاقات تلخ و خشم باشد و نخستین گام برای حفظ سلامت روان، پذیرفتن این احساسات بهعنوان بخشی طبیعی از تجربه انسانی است، سرکوب هیجانات نهتنها کمکی به افراد نمیکند، بلکه سبب انباشته شدن اضطراب و بروز نشانههای روانتنی مانند تپش قلب، بیاشتهایی یا دردهای پراکنده میشود و گفتوگو با دوستان یا نوشتن احساسات، مانند تخلیه ذهن از بار سنگینی است که بهتدریج روان را فرسوده میکند.
انفجار اطلاعات در دوران بحران میتواند از خود واقعه هم اضطرابآورتر باشد و تماشای مداوم تصاویر ناراحتکننده یا شنیدن اخبار شوکآور، مغز را در وضعیت هشدار مداوم قرار میدهد، بنابراین باید مرز مشخصی میان آگاهی و اشباع اطلاعاتی ترسآور تعیین کرد و مراقبت از ذهن، درست مانند مراقبت از بدن، نیازمند انتخابگری است.
در زمان بحران و جنگ، زندگی روزمره اغلب از ریتم میافتد، اما حتی سادهترین فعالیتهای روزمره میتواند حس کنترل در دل آشفتگی ایجاد کند و این روتینها برای مغز همانند لنگری است که در دریای طوفانی، تعادل را حفظ میکند و برای کودکان، ثبات در زمان خواب یا قصهگویی شبانه به معنی بازگشت به امنترین نقطه زندگی است.
جنگ فقط در بیرون از بدن اتفاق نمیافتد و تنشهای آن درون ماهیچهها، ضربان قلب و ریتم تنفس هم خانه میکنند و تمرینهایی مانند تنفس دیافراگمی عمیق، مدیتیشن و حتی ماساژ ملایم میتواند سیستم عصبی را به حالت استراحت و ترمیم بازگرداند، افراد میتوانند روزانه فقط پنج دقیقه در سکوت بنشینند، نفس بکشند و حضور خود را در لحظه احساس کنند تا بار روانی کاهش یابد و ذهن آرامتر شود.
اثرات روانی منفی بمباران رسانهای و انتشار اخبار منفی / مراقب کودکان، سالمندان و مادران باردار باشید
سمیه طاهری، روانشناس و مشاور خانواده در گفتوگو با خبرنگار مجله آرونو با بیان اینکه در شرایط بحرانی مانند جنگ، بمباران رسانهای و انتشار اخبار منفی میتواند اثرات روانی عمیقی بر گروههای آسیبپذیر مانند کودکان، سالمندان و مادران باردار داشته باشد، اظهار کرد: کودکان به واسطه سیستم عصبی در حال رشد خود، به شدت مستعد تأثیرپذیری از استرس و اضطراب ناشی از وقایع بیرونی هستند و شنیدن مکرر اخبار جنگ، مرگ یا آوارگی، میتواند منجر به بروز اختلالات اضطرابی، شبادراری، کابوسهای شبانه و افت تحصیلی در آنها شود و کودکانی که شاهد ترس والدین هستند، ترس را دوچندان تجربه میکنند.
وی با بیان اینکه استرس مزمن در دوران بارداری میتواند به بروز عوارض جسمی مانند فشار خون بالا یا زایمان زودرس منجر شود، افزود: افزایش هورمونهای اضطراب مانند کورتیزول ممکن است به رشد مغزی جنین آسیب برساند و خطر بروز مشکلات شناختی یا رفتاری در سالهای آینده را بالا ببرد.
روانشناس و مشاور خانواده با اشاره به اینکه سالمندان بهویژه افرادی که تجربه بحرانهای مشابه در گذشته را داشتهاند، در رویارویی با اخبار منفی ممکن است دچار بازگشت خاطرات دردناک، افسردگی، بیخوابی و کاهش میل به زندگی شوند، تصریح کرد: اضطراب میتواند وضعیت جسمی این افراد را وخیمتر کند و این موضوع بهویژه در افرادی که دچار بیماریهای قلبی یا فشار خون هستند، بیشتر دیده میشود.
پیگیری بیوقفه اخبار منفی میتواند به اعتیادی روانی تبدیل شود / گامهایی مؤثر برای کاهش فشارهای روانی
طاهری با بیان اینکه پیگیری بیوقفه اخبار منفی میتواند به اعتیادی روانی تبدیل شود، ادامه داد: این چرخه ذهن را گرفتار اطلاعات نگرانکننده میکند و فرصت ریکاوری روانی را از فرد میگیرد و در کودکان و سالمندان، این پیگیری میتواند با سردرگمی، خستگی ذهنی و احساس بیپناهی همراه شود.
وی با اشاره به اینکه محدود کردن زمان تماشای اخبار، انتخاب منابع مطمئن و معتبر و ارائه محتوای متناسب با سن میتواند گامهایی مهم در کاهش فشار روانی باشد، گفت: والدین باید تلاش کنند با زبان ساده و آرامبخش به سوالات کودکان پاسخ دهند و در حضور آنها از بحثهای سنگین پرهیز کنند.
روانشناس و مشاور خانواده با اشاره به اینکه ایجاد فضای امن خانوادگی، پیروی از برنامههای روزمره، انجام فعالیتهای گروهی مانند قصهخوانی، تنفس عمیق و مدیتیشن میتواند به کاهش اضطراب کمک کند، اضافه کرد: فراهمسازی دسترسی به رواندرمانگران یا مشاوران اجتماعی، بهویژه در زمان بحران و جنگ، ضرورتی انکارناپذیر است.
کودکان درک کاملی از ابعاد بحران و جنگ ندارند، اما اضطراب بزرگترها را به صورت عمیق حس میکنند، مهم است که در حضور آنها، تا حد امکان از بحثهای نگرانکننده، صدای آژیرها یا تصاویر تلخ دوری شود، با پرسشهای آنها باید با صداقت آرامبخش پاسخ داد و از طفره یا تندی پرهیز کرد، برای سالمندان نیز حفظ احترام، شنیدن خاطرات و پرهیز از القای ناتوانی، در بازسازی حس ارزشمندی حیاتی است و توجه به تغذیه، خواب و حمایت عاطفی این دو گروه، پایهای برای سلامت روان خانواده است.
هیچچیز مانند حس تعلق و ارتباط، ترمیمکننده روان زخمخورده نیست، درد دل با دوستان، همدلی با همسایگان و با خبر شدن از احوال اطرافیان، میتواند حس تعلق را در افراد تقویت کند و حتی یک پیام ساده یا لبخند میتواند دل کسی را از تنهایی نجات دهد و در صورت امکان، تشکیل گروههای کوچک آنلاین برای گفتوگو، مطالعه یا عبادت جمعی، لنگری معنوی و عاطفی خواهد بود.
نشانههایی مانند بیخوابی مزمن، کابوسهای شبانه، گوشهگیری، گریههای بیدلیل یا پرخاشگری ناگهانی را نباید به شرایط نسبت داد و نادیده گرفت، اینها علامتهایی است که نشان میدهند روان نیاز به مراقبت دارد و در دسترس بودن روانشناسان، مددکاران اجتماعی یا حتی مشاوران تلفنی باید در اولویت نهادها قرار گیرد و باید توجه داشت که کمک گرفتن نشانه ضعف نیست، بلکه بیانگر آگاهی و احترام به خود است.