وقتی رسانه‌ها والدگری را پروژه می‌کنند

فهرست مطالب

به گزارش خبرگزاری مجله آرونو در سال‌های اخیر، والدگری به جای آن‌که فرآیندی طبیعی، انسانی و متناسب با بستر زندگی فردی باشد، به یک رقابت پنهان در میدان مقایسه‌های بی‌پایان تبدیل شده است. رسانه‌ها، به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام و کانال‌های آموزشی آنلاین، سهم بسزایی در دامن‌زدن به این وضعیت دارند؛ الگوسازی‌های غیرواقعی، ارائه نسخه‌های واحد و مطلق برای همه والدین و القای یک تصویر ایده‌آل از پدر و مادر خوب، به تدریج فضایی را رقم زده که در آن والدین مدام احساس می‌کنند کافی نیستند، دیر کرده‌اند یا در حال عقب افتادن از دیگران‌اند.

این احساس ناکافی‌بودن، که عمدتاً بر پایه شرم و اضطراب تغذیه می‌شود، بستری مناسب برای بازاریابی‌های پرقدرت و عاطفه‌محور فراهم کرده است؛ گویی اگر والد به سرعت در این مسیر آموزش و اصلاح گام برندارد، فرزندش آسیب خواهد دید و او به‌عنوان یک والد مسئولیت‌ناپذیر یا بی‌کفایت شناخته خواهد شد. در این فضا، والدگری دیگر یک فرآیند انسانی، پویا، همراه با خطا و یادگیری تدریجی نیست؛ بلکه به پروژه‌ای تبدیل شده که باید در آن مدام عملکرد ارزیابی شود، استانداردها رعایت گردد و چک‌لیست‌ها یکی پس از دیگری تیک بخورد. این فرآیند نه تنها خالی از انعطاف است، بلکه بار روانی سنگینی نیز برای والدین به همراه دارد، به‌ویژه برای آن‌هایی که در مسیر تربیت فرزند با چالش‌ها یا تفاوت‌های فردی مواجه‌اند.

نتیجه نیز اغلب برعکس آن چیزی است که وعده داده می‌شود؛ والدینی خسته، مضطرب، نگران از ناکامی و گاه منزوی از یکدیگر، در حالی‌که مدام در تلاش‌اند تا خود را با الگوهای غیرواقعی تطبیق دهند. احساس گناه و نگرانی مداوم، جای آگاهی و تعامل واقعی با کودک را گرفته و شکلی از فرسودگی والدانه پدید آمده که در آن والد، به‌رغم صرف انرژی زیاد، از عملکرد خود رضایت ندارد. در چنین شرایطی، کودک نیز ممکن است ناخواسته در معرض فشارهای پنهان و انتظارات بیش‌ازاندازه قرار گیرد؛ انتظاراتی که بیش از آنکه بر نیازها و توانمندی‌های او متمرکز باشد، بر اضطراب والدانه و میل به تأیید اجتماعی استوار است. این چرخه معیوب، اگر به درستی فهم و اصلاح نشود، می‌تواند پیامدهایی عمیق در روابط خانوادگی و سلامت روان نسل آینده داشته باشد.

بر این اساس در گفت‌وگوی پیش‌رو، با عاطفه اژه‌ای، روان‌شناس کودک به بررسی دقیق این وضعیت، دلایل شکل‌گیری آن، آسیب‌های پنهانش و راه‌هایی برای بازاندیشی در والدگری خواهیم پرداخت.

فرزندپروری در عصر مقایسه؛ وقتی رسانه‌ها والدگری را پروژه می‌کنند

مجله آرونو: چرا و چگونه تصویر ایده‌آل ایجاد شده توسط رسانه و شبکه‌های اجتماعی، به‌جای الهام‌بخشی، برای برخی والدین منبع اضطراب و فرسودگی شده است؟

اژه‌ای: فرزندداری در گذشته یک اتفاق مرسوم بود؛ یعنی فرزندان پشت سر هم و بی‌وقفه می‌آمدند و هر کودک در کنار خود، فرزندان زیادی می‌دید. بر این اساس هر کودک به‌طور طبیعی در کنار کارهای عادی زندگی مانند غذا خوردن، خوابیدن و… بچه‌داری را نیز یاد می‌گرفت. این اتفاق باعث می‌شد گنجینه‌ای از مهارت‌ها به صورت تجربی و ملموس از طریق یک تعامل واقعی با کودکان برای هر فردی رقم بخورد.

بر این اساس آن افراد وقتی به سن ازدواج می‌رسیدند، برای انجام کارهای فرزند پروری، نیاز به آموزش نداشتند، چه بسا بسیاری از آن مسئولیت‌ها را به عنوان خواهر یا برادر بزرگ‌تر تجربه کرده بودند. به مرور زمان به‌دلیل سیاست‌های کاهش جمعیت، تجربه تعامل با کودک در افراد کم‌تر شد.

در حال حاضر نمایش زندگی دیگران را از صفحات مجازی می‌بینیم یا در کانال‌های افراد حضور داریم، اما واقعیت زندگی و مسئولیت‌ها را از نزدیک تجربه نمی‌کنیم. بر این اساس کتاب‌ها و دوره‌های فرزندپروری برای جبران این خلأ تجربه و افزایش آگاهی گسترش پیدا کردند.

اما اتفاقی که افتاد این بود که یک تصویر ایده‌آل و بدون نقص ارائه شد؛ به دنبال فضایی که کتاب‌ها، مربی‌ها و روانشناسان برای تعامل با کودک پیش گرفتند، فرزندپروری به‌عنوان یک پروژه محسوب شد. یعنی چیزی که همیشه بر اساس تعامل صمیمانه و فطری بین مادر و کودک وجود داشت، به امری آموختنی تبدیل شد.

بر این اساس، فرزندپروری مانند بقیه پروژه‌ها در زندگی شد، یعنی همان‌طور که درس می‌خوانی، کار می‌کنی، مرحله یک و دو و سه را تحصیل طی می‌کنی، کودک را هم در همین فضا باید ارتقا دهی. در این میان رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی در دامن زدن به این قضیه کمک کردند؛ یعنی از طریق شبکه‌های اجتماعی این تصور که مادران، فرزندپروری بلد نیستند و باید آن را از راه شرکت در کارگاه‌های مختلف یاد بگیرند، تثبیت شد.

ما با این نگاه از دانش فطری والدگری غافل شدیم و فراموش کردیم که هر کودک، نیازهای مختلفی دارد. یعنی نباید یک سری دستورالعمل مشخص و ثابت را برای هر کودک پیاده کنیم، درصورتی‌که رسانه و شبکه‌های اجتماعی چنین چیزی را به ما القا می‌کنند؛ بنابراین با جریان پیدا کردن این مسائل، رسانه و شبکه‌های اجتماعی نتوانستند آن مأموریت خودش یعنی تسهیل کردن فرزندپروری را انجام دهند.

در گذشته زندگی کردن به صورت جمعی باعث می‌شد ما نقص‌ها و قوت‌های والدین و زندگی‌های دیگر را کنار هم ببینیم، اما اکنون از طریق صفحات اینستاگرام یا کانال‌های مجازی، تصویر برش‌خورده و فیلترشده از زندگی بقیه را تماشا می‌کنیم؛ بنابراین مقوله مقایسه، ناامیدی و احساس ناکافی بودن بسیار پررنگ شده است. اتفاقی که می‌افتد این است که من هرچه‌قدر بیش‌تر احساس نیاز به دانش می‌کنم، بیش‌تر سراغ این صفحات افراد در شبکه‌های مجازی می‌روم، به همین منوال بیش‌تر احساس ناکافی بودن می‌کنم. بر این اساس زمانی که با حجم انبوهی از اطلاعات مواجه می‌شوم، بیش‌تر احساس ناتوان بودن و بلد نبودن می‌کنم.

مجله آرونو: این مسئله چه جوانب دیگری دارد؟

اژه‌ای: از طرفی بخشی از این القای احساس ناکافی بودن به دلایل تجاری تشدید می‌شود؛ یعنی کسب‌وکارها برای اینکه سودآوری بیش‌تر داشته باشند، بر طبل ناتوانی مادر می‌کوبد و فرصت‌هایی را که مادر می‌تواند در آرامش بگذراند، به اضطراب تبدیل می‌کند؛ اضطراب از اینکه فلان مسئله را بلد نیستی، پس والد کافی‌ای نیستی، پس در آینده به فرزندت آسیب می‌زنی؛ هم‌چنین رسانه معیارهایی را به مادران تحمیل می‌کند که دائم فرزندان خود را با آن‌ها بسنجند، درحالی‌که این معیارها هیچ ضرورت و مبنایی ندارند، مادر نیز مدام ناراحت و ناراضی از این است که فرزندش چیزی کم دارد.

نتیجه تمام این اتفاقات این است که در این میان بزرگ‌ترین نیاز کودکان یعنی احساس اعتماد به توانمند و کافی بودن از طرف والدین نادیده گرفته می‌شود. گویا یک مسابقه وجود دارد که خودم و فرزندم مدام اضطراب بازنده شدن در آن را داریم؛ شاید بسیاری از مهارت‌های جسته و گریخته به کودکم آموزش دهم یا در تکاپوی یافتن و پرورش استعدادهای او باشم، اما در نهایت اتفاق دردناکی که می‌افتد این است که کودک از درون خالی است و والدی که تلاش‌های مختلف و زیادی کرده واقعاً از درون خسته است؛ ناامید و سردرگم است؛ کودک همیشه یک چیز خالی در خودش احساس می‌کند و آن این است که من کافی نیستم و به اندازه کافی خوب نیستم، هنوز معیارهای زیادی وجود دارد که من به آن‌ها نرسیدم.

مجله آرونو: اگر بخواهید یک صورت‌بندی مختصر از این مسئله ارائه دهید چیست؟

اژه‌ای: اگر بخواهیم در مورد دلیل این اتفاقات صحبت کنیم همان مقدمه‌ای است که مطرح کردم؛ در یک برهه زمانی یک دفعه بین ما و تجربیات عینی و زیسته ارتباط با کودکان وقفه و فاصله افتاد؛ بعد از آن راه‌حلی که اندیشیده شد این بود که با شرکت کردن در کلاس و دوره این خلأ را پر کنیم؛ ما این‌جا از ارتباط ناب و خالصی که هر مادری می‌توانست با کودکش برقرار کند، غافل شدیم، ارتباطی که به هیچ عنوان در چارچوب‌ها، مقررات و اصول نمی‌گنجد؛ به‌خاطر این‌که انسان اصلاً به‌گونه‌ای نیست که مثل بقیه پروژه‌ها از نقطه آغاز به یک نقطه پایان مشخص برسانی، انسان پیچیده است.

بر این اساس با این سبک از راه‌حل استقلال انسان‌ها چه از والد چه از کودک کاملاً نادیده گرفته شد؛ هم‌چنین احساس توانمندی را هم از والدین گرفتیم و هم از کودکان. اکنون ما با والدینی مواجه هستیم که دائماً احساس می‌کنند که از استانداردها عقب افتادند و به شدت تحت فشار هستند؛ هر والد به شیوه‌ای در این رقابت کاذب می‌دَوَد؛ به‌طور مثال یک نفر بدون استراحت و وقفه کار می‌کند که هزینه‌های آموزش‌ها و کلاس رفتن‌های کودکش را فراهم کند، یک نفر تمام زمان و زندگی‌اش را به کودکش اختصاص می‌دهد تا کودکش را به جایی برساند.

خلاصه آنکه هرکسی به نوعی واقعاً تحت فشار است؛ با وجود این انرژی‌ای که والدین به صورت متمرکز برای هر کدام از فرزندانشان می‌گذارند اتفاقی که می‌افتد این است که چون سرعت این مسابقه آن‌قدر بالاست، این‌طور به نظر می‌رسد هیچ وقت قرار نیست به بقیه برسی؛ همه از تو جلوتر هستند، زندگی‌های بهتری دارند و بهتر عمل می‌کنند. در این موقعیت زمانی که واقعیت زندگی خود را نسبت به انرژی‌ای که صرف کرده‌ای مقایسه می‌کنی، مأیوس و سرخورده می‌شوی؛ احساس می‌کنی به هیچ جا نرسیده‌ای.

مجله آرونو: والدینی که احساس می‌کنند از استانداردهای رسانه‌ای عقب افتاده‌اند، چه کارهایی می‌توانند برای کاهش فشار انجام دهند؟

اژه‌ای: چیزی که باید به آن توجه کنیم این است که این موج، موجی است که اگر واردش شویم، ما را به ناکجاآباد می‌برد؛ بر این اساس در ابتدا والدین برای اینکه از فشارها و اضطراب‌هایی را که از فضاهای مختلف نشئت می‌گیرد، رها شوند باید مدتی از این فضا فاصله بگیرند.

من به مراجعین خودم توصیه می‌کنم که برای مدتی تمام کتاب‌های فرزند و پرورش استعداد، کانال‌ها، پیج‌هایی را که دنبال می‌کنند، به‌طور کامل کنار بگذارند؛ برای چه؟ برای این‌که ما باید به طبیعت خودمان و آن فطرتی که در ما وجود دارد، برگردیم؛ آن فطرتی که با دانش و اطلاعات مختلف و متعدد پوشیده شده‌است.

اگر بتوانیم برای مدتی طولانی از این حرف‌ها فاصله بگیریم تازه موفق می‌شویم خودم و کودکم را ببینیم و از فضای مقایسه بیرون بیاییم؛ بهترین کاری که برای کاهش فشارهای ناشی از شبکه‌های اجتماعی می‌توان کرد این است که روزها بگیریم؛ روزه‌ای از تمام نکات تربیتی که روزانه بارها و بارها در معرضش قرار داریم.

پس از این دور شدن متوجه می‌شویم که لازم نیست روزی چندین ساعت با خستگی با کودک‌مان بازی کنیم یا او را هر روز به کلاس‌های متعددی بفرستیم. پس از این فاصله از شبکه‌های اجتماعی به آن احساس ناب میان خود و کودک‌مان می‌رسیم؛ در این موقعیت دیگر اصول و ارزش‌های تربیتی خود را پیدا می‌کنیم نه آن اصولی که رسانه برای ما تدوین می‌کند. پس از اینکه منظومه شخصی خود را با توجه به ویژگی‌های خود و کودکمان توانستیم بسازیم، دیگر موردی ندارد به صورت کاملاً گزینشی، با تأمل و تفکر در معرض برخی رسانه‌ها قرار بگیریم.

متأسفانه شبکه‌های اجتماعی تصوری در ما ایجاد کردند که آن‌ها را منبع و الهام‌بخش زندگی خود می‌بینیم؛ یعنی آن را دستورالعمل زندگی خود قرار می‌دهیم؛ گویا پستی که در اینستاگرام گذاشته می‌شود، یک مقاله پژوهشی است. درحالیکه متخصص و روانشناس کودک باید به صورت موردی بر اساس رابطه مادر و کودک اظهار نظر کند؛ نه اینکه یک حکم کلی برای همه صادر شود. رسانه این قدرت و توانمندی که والدین درباره رابطه شخصی خود با کودک‌شان تصمیم بگیرند، سلب کرده است.

مجله آرونو: نقش مشاوران خانواده و روان‌شناسان در مواجهه با این فشارها چیست؟ رسانه‌ها، معلمان و نهادهای آموزشی چه‌طور می‌توانند به بازسازی یک تصویر متعادل‌تر از والدگری کمک کنند؟

اژه‌ای: چیزی که میان مشاوران و روانشناسان جایش خالی است، دادن اعتماد به نفس به والدین است. یعنی به‌جای اینکه به والدین بگوییم تو باد نیستی و باید ۱۰ جلسه بیایی تا به تو آموزش دهم، اعتماد به نفس از دست‌رفته را به او برگردانم. به او نشان دهم چقدر به عنوان یک مادر چقدر مهارت و توانمندی دارد؛ این باعث می‌شود والد با اعتماد به نفس به رابطه خودش و کودکش رجوع کند و رابطه‌اش را بر اساس ویژگی‌های منحصر به فرد آن رابطه بسازد. بهترین مسیر رشد فرزندان در بستر اعتمادی رقم می‌خورد که والدین آن را رقم می‌زنند.

به نظرم به عنوان روان‌شناس یا مثلاً مادری که رسانه دارد، بخش‌های زندگی‌مان را به‌صورت برش‌خورده نشان ندهیم؛ صرفاً نقاط قوت زندگی‌ام را پررنگ نکنیم، بلکه یک زندگی واقعی را بازتاب دهیم. برای ساختن رابطه مناسب میان والد و کودک، ابزارهای عجیب و غریب معرفی نکنیم، زیرا دادن احساس ارزشمندی و کفایت به کودک، مهم‌ترین و اصلی‌ترین نیاز رابطه است.

به‌جای القای ترس، ضعف و ناتوانی و خراب کردن اعتماد به نفس بسترهای لازم را فراهم کنیم؛ یعنی از همین احساس ارزش‌مندی، اعتماد به نفس و کفایت حرف بزنیم. به مادران تصویری از رابطه کودک و والد نشان دهیم که واقعی است؛ اتفاقی که افتاده است این است که همه انتظارها را از والدین و به خصوص مادر داریم؛ به‌طور مثال نمره کودک که بد می‌شود، مادر را بازخواست می‌کنیم.

به گزارش خبرگزاری مجله آرونو، در چنین وضعیتی، ضروری است که بازتعریفی در نگرش به فرزندپروری صورت گیرد؛ بازتعریفی که به جای تمرکز بر الگوبرداری و پیروی بی‌چون‌وچرا از منابع بیرونی، به ظرفیت‌های درونی والد، شناخت متقابل و تعامل واقعی با کودک توجه کند. والدگری، برخلاف آنچه در فضای رسانه‌ای رواج یافته، یک پروژه قابل استانداردسازی نیست، بلکه فرآیندی انسانی، پیچیده و وابسته به زمینه‌های فرهنگی، روانی و فردی است.

اگر قرار است فرزندپروری به معنای واقعی آن احیا شود، باید به والدین فرصت داده شود که دوباره به توانمندی‌های طبیعی خود اعتماد کنند، از چرخه بی‌پایان مقایسه فاصله بگیرند و رابطه‌ای مبتنی بر شناخت، نه اضطراب، با فرزند خود بسازند. بازگشت به این نقطه، تنها زمانی ممکن است که رسانه‌ها نیز نقش خود را از تولید اضطراب به سمت تقویت فهم و اعتماد والدین بازتعریف کنند. این تغییری است که اگر امروز آغاز نشود، فردا با والدینی فرسوده و کودکانی تهی از احساس کفایت مواجه خواهیم بود.

مرتبط نوشته ها

فال حافظ

استخاره آنلاین با قرآن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿۱﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿۲﴾ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ﴿۳﴾ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ﴿۴﴾

سه مرتبه سوره اخلاص را بخوانید و دکمه بعدی را کلیک کنید.

تلویزیون شهری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *