به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری مجله آرونو، سازمان خصوصیسازی، به عنوان بازوی اصلی دولت در واگذاری داراییهای عمومی و مدیریت فرآیند خصوصیسازی، نقشی حیاتی در ساماندهی اقتصاد و ارتقای بهرهوری ملی ایفا میکند. این سازمان نه تنها وظیفه فروش یا انتقال مالکیت بنگاههای دولتی را بر عهده دارد، بلکه باید این کار را بر اساس استراتژیهای روشن، اهداف بلندمدت و برنامهریزی دقیق انجام دهد؛ مسیری که بدون ثبات مدیریتی به دشواری پیش میرود.
تغییرات پیدرپی در رأس مدیریت این سازمان، سبب گسست در برنامهها و توقف یا کندی پروژههای واگذاری شد. مدیران تازهوارد بخش قابل توجهی از زمان خود را صرف آشنایی با پروندهها، بازنگری تصمیمات پیشین و تدوین رویکردهای جدید کردند؛ امری که برخی فرصتهای اقتصادی را از بین برد و اعتماد سرمایهگذاران را کاهش داد. مدیر جدید نیز پیش از آنکه بتواند کار بزرگی انجام دهد باید جای خود را به فرد دیگری میداد.
ثبات مدیریتی، علاوه بر تضمین تداوم اجرای سیاستها، زمینه ایجاد اعتماد عمومی و جذب سرمایهگذاران داخلی و خارجی را فراهم میآورد. تنها با حضور مدیریتی پایدار و برخوردار از اختیارات کافی میتوان بر چالشهایی چون مقاومتهای بوروکراتیک، تغییرات ناگهانی مقررات و فشارهای سیاسی غلبه کرد و مسیر خصوصیسازی را بهگونهای پیش برد که منافع ملی و منطق اقتصادی توأمان حفظ شود.
صندلیهای لرزان در سازمان خصوصیسازی؛ عمر مدیران کمتر از 1.5 سال بوده است
از خرداد ماه 1380 تا به امروز سازمان خصوصیسازی 17 رئیس و سرپرست را به خود دیده است. این عدد به این معنا است که حدود عمر مدیران سازمان خصوصیسازی کمتر از یکسال و نیم بوده است. از این تعداد 5 نفر سرپرست بودهاند و عمر مدیریت آنها کوتاهتر از میانگین بوده است.
انتصابات سیاسی؛ چالشی در سازمان تخصصی
بررسی مدیران سابق خصوصیسازی نشان میدهد که عمده این انتصابات سیاسی بوده است و در هر دولت بسته به نوع نگاه آن مدیرانی از بدنه سیاسی آن طیف برای ریاست این سازمان انتخاب شدند. برهمین اساس برخی از مدیرانی که در گذشته به عنوان رئیس سازمان خصوصیسازی انتخاب شدند آشنایی با ادبیات این حوزه نداشتند.
همین شیوه انتخاب مدیران سبب شده است تا این سازمان نتواند آن ماموریتی که از آن انتظار میرفت را به سرانجام برساند.
تداوم محدودیتها و تکرار مشکلات دو دهه گذشته
البته در برخی بازهها مدیران کارآمدی نیز در این سازمان حضور داشتند اما با چالش دیگری مواجه شدند. یکی از مدیران سابق سازمان خصوصیسازی معتقد بود که اگر قرار است این سازمان به طور حقیق به مسئولیتهای خود عمل کند باید از زیر مجموعه وزارت اقتصاد خارج شده و به عنوان معاونتی در زیرمجموعه رئیس جمهور قرار بگیرد تا بتواند با استفاد از اختیارات و دست بازتر وظایف خود را به انجام برساند.
این اتفاق در عمل رخ نداد و در نهایت شاهد هستیم که خصوصیسازی پس دو دهه تقریباً درگیر همان مشکلاتی است که از ابتدا با آنها مواجه بود. همچنان این سازمان دچار محدودیت است و مدیران آن به واسطه برخوردهای قضائی قبلی و حاشیههای شدیدی که در گذشته به وجود آمده دست به عصا حرکت میکنند.
تأثیر بیثباتی مدیریتی بر شکست خصوصیسازی در ایران
اعدادی که به آنها اشاره شد، نشان دهنده بیثباتی مدیریت در سازمان دولتی است که یک وظیفه مشخص و پایدار داشت. سازمان خصوصیسازی برای موفقیت خود باید مصونیت نسبی از تغییرات سیاسی پیدا میکرد تا بتواند وظیفه ملی خود را به درستی انجام دهد.
مسئله محدودیتها در اختیارات اجرایی، بیثباتی در مدیریت و انتصابات سیاسی از جمله دلایل متعددی بود که سبب شد خصوصیسازی در ایران به اهداف خود نرسید. هدفی که اگر به درستی دنبال میشد شاید شرایط امروز اقتصاد ایران بسیار متفاوتتر از گذشته بود.
انتهای پیام/