به گزارش خبرگزاری مجله آرونو، زمانی صداوسیما نبض رسانهای کشور را در دست داشت؛ مردم برای دیدن یک سریال یا برنامه محبوب، ساعتها منتظر میماندند، اما اکنون این رسانه که روزگاری بیرقیب بود، در میان موجی از تغییرات فرهنگی، رسانههای جدید و نیازهای متنوع مخاطبان، گرفتار شده است.
در شرایطی که فضای رسانهای کشور بهسرعت در حال تغییر است و نسل جدید به دنبال محتوایی متنوع، جذاب و تعاملیتر میگردد، صداوسیما همچنان در تلاش است تا بین دو قطب مخالف، یعنی حفظ مخاطبان سنتی و جذب نسل جدید تعادلی برقرار کند، اما آیا این تلاشها کافی بوده است؟ آیا رسانهای که روزگاری نقش پررنگی در فرهنگسازی و هدایت فکری جامعه داشت، هنوز هم میتواند چنین نقشی را ایفا کند؟ در همین راستا میخواهیم به بررسی عملکرد صداوسیما بپردازیم، چالشهای آن را بررسی کنیم و راهکارهایی را از دیدگاه کارشناسان رسانهای برای بازگشت این رسانه به جایگاه تأثیرگذار خود ارائه دهیم.
صداوسیما در یک دهه اخیر موفق عمل نکرده است
سید نوید موسوی ترشیزی، کارشناس حوزه رسانه اظهار میکند: زمانی را به خاطر داریم که وقتی صداوسیما برنامهها و سریالهای خانگی میساخت و پخش میکرد، حتی خیابانها خلوت میشد، اما در سالهای اخیر این بیرقیب بودن و اینکه هیچ شبکه خصوصی در صداوسیما نداشتهایم، با ذائقه جامعه متناسب و همراه نیست.
وی ادامه میدهد: در یک دهه اخیر صداوسیما تا حدودی از زندگی روزمره مردم فاصله گرفته و در واقع مروج فرهنگی است که فرهنگ همه جامعه ایران نیست؛ میتوان گفت که صداوسیما در یک دهه اخیر موفق عمل نکرده و مشهود است.
کارشناس رسانهای تصریح میکند: صداوسیما دچار گرفتاری شده است، چرا که از طرفی مخاطبانی دارد که انتظاراتی از آن دارند و از طرف دیگر افرادی هستند که بههیچوجه برنامههای صداوسیما را نمیپسندند؛ در همین راستا صداوسیما نمیتواند دل همه را در این شرایط دوگانه به دست بیاورد و گیر افتاده است.
وی با اشاره به اینکه بهترین کاری که صداوسیما با آن حد وسط را ببیند، چیست؟ میافزاید: نمیدانم صداوسیما تا چه حدی میتواند در این موضوع موفق باشد، چرا که از طرفی کسانی هستند که نمیخواهند چیزی جز آنچه تاکنون دیدهاند را ببینند و طرفداران پروپاقرص صداوسیما هستند و از طرف دیگر صداوسیما، هم به دنبال دنبال گسترده کردن مخاطبانش است و هم میخواهد مخاطبان خود را از دست ندهد، برای همین باید بتواند تغییری در رویکردها و سیستم کار خود ایجاد کند.
موسوی میگوید: همینها دوگانهای است که صداوسیما یا از آن عبور میکند و به سمت چیزی که عامه مردم میپسندند میرود یا این اتفاق نمیافتد.
باید مخاطبانی که از رسانههای داخلی قطع شدهاند را به سمت خود بکشیم
کارشناس رسانهای با بیان اینکه شاید بهترین راه این باشد که تلویزیونهای خصوصی درست شوند، ادامه میدهد: رسانههای دیگری در جهان هستند که اخبار دولت را میگویند و رسمی هستند، به نظر من شاید بهتر باشد رسانههای دیگر و تلویزیونهای خصوصی دیگری اضافه شوند و فضای رقابتی در کشور شکل بگیرد.
وی میگوید: امروز بهتر است مخاطب را نجات دهیم، یعنی باید مخاطبانی را که ارتباط آنها بارسانههای داخلی قطع شده است و رسانههای خارجی را نگاه میکنند، به سمت خود دعوت کنیم.
کارشناس رسانهای اظهار میکند: اینجا صداوسیما دو حالت دارد؛ یا میتواند کنار رسانههای غیردولتی رقابت کند و انعطافهایی را خرج دهد یا نمیتواند. حتی اگر اینگونه نتواند، میتواند به راه خود ادامه دهد، چرا که بالاخره مخاطب خود را دارد، اما باید در سیاست خود تجدیدنظر کند و خط مشی آن تغییر کند.
صداوسیما تا چه اندازه توانسته است در میان مردم جا باز کند؟
در ادامه محمد لسانی، کارشناس رسانه با اشاره به نامه رهبر انقلاب به صداوسیما اظهار میکند: رهبر انقلاب در حکم خود به جبلی و ریاست صداوسیما چهار حوزه را ذکر کردند که صداوسیما باید دانشگاه علم و معرفت، آسایشگاه زیبایی هنر، قرارگاه امید و نشاط و آوردگاهی برای مقابله با تحریف باشد، بنابراین به نظر میرسد که در این حوزه رویکرد فرهنگی انقلاب دو حوزه اصلی شناختی و دو حوزه اصلی گرایشی دارد.
وی ادامه میدهد: در حوزه شناختی دانشگاه و آوردگاه و در حوزه گرایشی آسایشگاه و قرارگاه امید و نشاط مد نظر است که به نظر میرسد صداوسیما طی این سالها و از زمان آغاز به کار در دوران انقلاب اسلامی سعی کرده است بحثهای شناختی را بهصورت جدی در دستور کار داشته باشد، اما نکتهای که سر این موضوع وجود دارد این است که امروز حوزه شناخت با حوزه تفریح و سرگرمی تلفیق شده است و بحثهای شناختی که تنها از طریق سخنرانی یا منبر باشد، نمیتواند کارایی لازم را داشته باشد.
کارشناس رسانهای تصریح میکند: این رویکردهای تلفیقی و ترکیبی برای اثرگذاری بیشتر نیازمند بهکارگیری خلاقیت و نوآوری است؛ چیزی که رهبر انقلاب در انتهایی حکم خود به جبلی و در پیام اخیر خود نیز اشاره کردند؛ این ابتکار به خلاقیت و تلاش جدی نیاز دارد تا محقق شود.
وی میافزاید: به نطر من اینکه صداوسیما تا چه اندازه توانسته است میان مردم جا باز کند، تا حدودی در مجموعههای نمایشی محقق شده است، اما رفتن به سمت مونولوگ و تاکشوهای وقت پرکن یکی از آسیبهایی است که به نظر میرسد در رسانه ما وجود داشته است.
تقویت ظرفیتها موجب بهبود عملکرد صداوسیما میشود
لسانی با اشاره به اینکه کمبودها چند دسته است، میگوید: نخستین و مهمترین کمبودها، کمبود و نقص فنی است و حوزه فنی ما باید ارتقا پیدا کند، چرا که امروزه موضوع تلویزیونهای تعاملی مطرح است، موضوع آمایش مخاطب و تحلیل رفتار برخط مخاطب در تلویزیونهای تعاملی مطرح است، تگگذاری و تشکیل محتوا بر پایه هایپرلینک در تلویزیون مطرح است و اینها در دنیا در حال محقق شدن است و برای همین باید نقص فنی مورد بحث قرار گیرد.
وی با بیان نقص دوم یعنی نقص بر پایه ایده خلاقانه و سوژههای جذاب اظهار میکند: سومین نقص مورد بحث، نبود پیوست میان توان موجود با آنتن است، چرا که توان موجود یعنی جوانان، نوجوانان و محتواسازان در فضای مجازی که همه بلاگری و فعالیت میکنند، توانی است که به نظر میرسد با آنتن پیوند نخورده است.
کارشناس رسانه با اشاره به اینکه قالبهای برنامهسازی نقص دیگر است، ادامه میدهد: ما باید از قالبهای تاکشو عبور کنیم، چراکه در جهان امروز دیگر سریالهای بلند ساخته نمیشود و مینیسریالهای ۱۰ دقیقهای با توجه به جذابیتهای فضای مجازی ساخته میشود. بهطور کلی قالبهای برنامهسازی بسیار جدی و جذاب است که باید پیگیری شود.
وی تصریح میکند: صداوسیما باید ظرفیت خود را بالا ببرد، یعنی باید برخی از مسئولیتها را واگذار کند و تلاش خود را بالاتر ببرد، همچنین از بُعد ساختاری و حقوقی، حتی قانون اساسی ما در بندهایی برای بحث مدیریت صداوسیما و بحث حاکمیتی بودن آن نیاز به تغییر نظرهایی دارد تا بتواند با بخش خصوصی تعامل جدیتری داشته باشد.
لسانی میافزاید: همه اینها در کنار هم تقویت ظرفیت را ایجاد میکند در همین راستا برای تقویت ظرفیت اول باید ساختار حقوقی را توسعه داد، بعد باید نگاه مدیریتی را تغییر داد و مدیران فرهنگی باید بتوانند با روی گشاده با کف میدان ارتباط بگیرند و نهایتاً بحث فراخوانها برای اتصال با توانهای مردمی و میدانی انجام شود.
به گزارش مجله آرونو، صداوسیما در نقطهای حساس از تاریخ خود ایستاده است؛ نه میتواند تنها به سنتهای گذشته تکیه کند و نه بدون تغییر، آیندهای درخشان خواهد داشت. راهی که پیش رو دارد، دو انتخاب ساده نیست: یا باید در رقابت با رسانههای نوظهور، خلاقیت و تعامل را چاشنی کار خود کند و به خواستههای واقعی مردم پاسخ دهد، یا همچنان در چهارچوبهای محدود خود باقی بماند و هر روز بیش از قبل از زندگی روزمره جامعه فاصله بگیرد.
آنچه مسلم است، رسانه ملی اگر بخواهد به جایگاهی که روزی داشت بازگردد، نیازمند تحولی عمیق در ساختار، محتوا و نگاه خود به مخاطب است. تنها در این صورت است که میتواند دوباره به مرجعیت رسانهای خود نزدیک شود؛ رسانهای که نهتنها پیامرسان حاکمیت، بلکه آئینه واقعی فرهنگ و نیازهای مردم باشد.