به گزارش خبرگزاری مجله آرونو، در دنیای امروز، فضای مجازی بهعنوان بستری که بسیاری از افراد جامعه بهویژه جوانان و نوجوان در آن حضور فعال دارند، تأثیر زیادی بر سبک زندگی و حتی نوع گفتوگوی اجتماعی مردم گذاشته است که در بسیاری از موارد، رفتارهای اشتباهی را به جامعه تزریق میکند.
یکی از اتفاقاتی که امروز بیش از هر زمانی بهواسطه فضای مجازی در حال رخ دادن است، برچسب اختلال روانی به خود و دیگران زدن برای شوخی یا حتی بهصورت جدی است؛ روانشناسان زرد، بلاگرها و حتی روانشناسنماهای اینستاگرامی با بیان تنها چند نشانه از یک اختلال، برچسب اختلال را به افراد میچسبانند و مخاطب عامی که ممکن است اطلاعات زیادی نداشته باشد، با شنیدن همین چند نشانه که از قضا در خودش هم پیدا میکند، روی خود برچسب میزند.
حتی بهتازگی در ساخت فیلم و سریالها، سعی شده است تا شخصیتها را دارای برخی اختلال روانی نشان دهند، در حالی که در مواردی، ممکن است نشانههای موجود در کاراکتر با اختلالی که به آن نسبت داده شده است، همخوانی نداشته باشد؛ هرچند که در اکثر مواقع، این رفتار برای جلب توجه دیگران و توجیهی برای رفتار خود استفاده میشود؛ بهطور مثال در اینستاگرام، اینطور مد شده است که هر کس وسایلش را جا میگذارد، حتماً به اختلال بیشفعالی (ADHD) مبتلاست!
در حالی که این اختلال همچون سایر اختلالات روانی، شامل مجموعهای از معیارهاست که با در نظر گرفتن شرایط و ریشه رفتار فرد ممکن است مورد استفاده قرار بگیرد یا نگیرد؛ تشخیص این معیارها و برچسب اختلال زدن به افراد، فرایندی پیچیده و سختگیرانه است، در حالی که در فضای مجازی «پنیک شدن»، «OCD» داشتن و سایر اختلالات تبدیل به ابزاری برای «باکلاس و بهروزنما بودن» شده است که ممکن است آثار زیانباری برای افراد و حتی طی شدن صحیح روند درمانشان داشته باشد.
در این راستا، ملینا شیرانی، روانشناس بالینی به خبرنگار مجله آرونو اظهار میکند: این روزها رایج شده است که افراد در موقعیتهای مختلف از برچسبهای تشخیصی اختلالات روانی استفاده میکنند، مثلاً میگویند من ADHD یا فوبیا دارم، در حالی که ممکن است بههیچ وجه اختلال، مطرح نباشد.
وی بیان میکند: از طرفی برخی افراد در رویارویی با این رفتارها، اینطور واکنش میدهند که «این حرفها چیه میزنی؟» که باعث ترس از قضاوت و خجالتزدگی افراد مبتلا (استیگما) میشود، یعنی داغ این اختلال برای افرادی که واقعاً به آن مبتلا هستند، شدیدتر و منجر میشود که آنها کمتر به درمانگر مراجعه کنند و حتی درباره مشکلات خود کمتر با سایرین حرف بزنند زیرا برچسب روانی بودن میخورند، بنابراین این نوع واکنش به این اشخاص، درست نیست و بیماریهای روانی نیز مانند بیماریهای طبی، نیازمند درمان هستند.
روانشناس بالینی خاطرنشان میکند: از نظر روانکاوی باید ریشههای رفتار را پیدا کرد؛ ریشه این موضوع میتواند توجهطلبی و تأییدطلبی باشد؛ بهطور مثال هر سبک لباس پوشیدن و حرفزدنی که رایج شود، بدون توجه به درست یا غلط بودن آن انجام میدهند تا گروه همسالان و گروههای اجتماعی آنها را تأیید کند، بنابراین باید به ریشه این موضوع پرداخت.
شیرانی میافزاید: در این شرایط بهتر است که از این افراد بپرسیم «چه چیزی باعث میشود که تو از این اصطلاحات درباره خودت استفاده میکنی؟» و همین کار موجب میشود که او با دروننگری متوجه اشتباه خود شوند؛ در واقع ریشه این رفتار است که باعث میشود فرد در موقعیتهای مختلف دست به چنین رفتارهایی بزند.
وی تصریح میکند: تشخیص اختلالات روانی، شامل فرایندی پیچیده و مجموعهای از معیارهاست که به مصاحبه و ارزیابی نیاز دارد که حتماً باید توسط درمانگر صورت گیرد نه افراد دیگر.
روانشناس بالینی میگوید: بیشتر اوقات، بعضی از این برچسبهای اشتباه موجب گمراهی افراد میشود و ممکن است که اختلالی را به خود نسبت دهند که اصلاً به آن مبتلا نیستد، با این وجود بهتر است که افراد سعی کنند وارد مباحث تخصصی که نیازمند سالها مطالعه و تجربه است نشوند زیرا میتواند تأثیرات جبرانناپذیری داشته باشد.
به گزارش مجله آرونو، فضای مجازی، همانقدر که میتواند آگاهیبخش باشد، ممکن است آثار مخربی در زندگی افراد بگذارد؛ بحثهای پیچیده روانشناسی، امروز بیش از هر محتوای دیگری بازیچهای برای کسب فالوور در فضای مجازی شده است و برای جلوگیری از آثار جبرانناپذیر، نیاز به واکنش متخصصان این حوزه و آگاهیبخشی به مردم درباره توجه نکردن به این محتواها دارد.