به گزارش خبرگزاری مجله آرونو، فرسودگی شغلی را میتوان نوعی واکنش مزمن به استرسهای کاری دانست که بهتدریج و در طول زمان شکل میگیرد و برخلاف استرسهای کوتاهمدت که ممکن است با استراحت یا تفریح برطرف شوند، فرسودگی شغلی به طور معمول ریشهدارتر است و نیاز به مداخله جدی دارد و این پدیده نهتنها عملکرد فرد را کاهش میدهد، بلکه میتواند روابط اجتماعی، سلامت جسمی و حتی هویت فردی را تحت تأثیر قرار دهد.
از دید روانشناسی مثبتگرا، یکی از دلایل اصلی فرسودگی شغلی، نبود معنا و هدف در کار است؛ وقتی فرد احساس کند که فعالیتهای روزانه او با ارزشهای درونیاش همراستا نیستند، دچار نوعی گسست روانی میشود که این گسست میتواند به احساس پوچی، بیانگیزگی و در نهایت فرسودگی منجر شود، بنابراین بازتعریف هدف کاری و یافتن معنا در فعالیتهای روزمره، یکی از راهکارهای کلیدی مقابله با این وضعیت است.
یکی دیگر از عوامل مهم، نبود تعادل بین زندگی کاری و شخصی است و در دنیای امروز که مرزهای بین کار و زندگی خصوصی کمرنگ شده است، ذهن بسیاری از افراد حتی در زمان استراحت نیز درگیر مسائل کاری است و این نبود تفکیک باعث میشود مغز فرصت بازیابی نداشته باشد و به مرور دچار خستگی مزمن شود و ایجاد روتینهای مشخص برای پایان دادن به روز کاری و اختصاص زمانهای بدون تکنولوژی، میتواند به بازسازی انرژی روانی کمک کند.
از نظر روانشناسی شناختی، افکار ناکارآمد نقش مهمی در تشدید فرسودگی دارند، به عنوان مثال باورهایی مانند «اگر کامل نباشم، شکست خوردهام» یا «نباید اشتباه کنم» میتواند فشار روانی زیادی ایجاد کند و شناسایی این افکار و جایگزینی آنها با باورهای واقعگرایانهتر، از طریق تکنیکهای CBT، یکی از مؤثرترین روشهای درمانی است که توسط روانشناسان توصیه میشود.
فرسودگی شغلی به چه معنا است؟ / نشانهها و علائم فرسودگی شغلی
سمیه طاهری، روانشناس و مشاور خانواده در گفتوگو با خبرنگار مجله آرونو با بیان اینکه فرسودگی شغلی یکی از پدیدههای روانشناختی مهم در دنیای مدرن است که بهویژه در میان نسل جوان و افراد پرمشغله شایع شده است، اظهار کرد: این وضعیت به طور معمول نتیجه فشارهای کاری مداوم، نبود تعادل بین زندگی شخصی و حرفهای و احساس بیمعنایی در کار ایجاد میشود و فرسودگی شغلی ترکیبی از خستگی عاطفی، کاهش بهرهوری و احساس جدایی از محیط کار تلقی میشود.
وی افزود: یکی از نظریههای مهم در این زمینه، مدل سهبعدی مازلاچ است که فرسودگی را شامل سه مؤلفه خستگی هیجانی، مسخ شخصیت و کاهش احساس موفقیت فردی میداند؛ فردی که دچار فرسودگی شده، ممکن است احساس کند که دیگر توان همدلی با همکاران یا مراجعان را ندارد و کار او بیارزش یا بینتیجه است و این وضعیت میتواند به افسردگی، اضطراب و حتی مشکلات جسمی منجر شود.
روانشناس و مشاور خانواده با بیان اینکه عوامل روانشناختی متعددی در بروز فرسودگی شغلی نقش دارد، تصریح کرد: از جمله این عوامل میتوان به کمالگرایی، نداشتن مهارتهای مقابلهای، نبود حمایت اجتماعی و سبکهای ناکارآمد مدیریت استرس اشاره کرد، همچنین محیطهای کاری با فرهنگ رقابتی شدید، نبود قدردانی یا نبود شفافیت در وظایف، زمینهساز این مشکل است و حتی افرادی که به واسطه شغل خود با کمک به دیگران سروکار دارند مانند پرستاری یا مشاوره، بیشتر در معرض فرسودگی قرار میگیرند.
فرسودگی شغلی؛ خستگی بیپایان یا یک هشدار؟
طاهری با بیان اینکه برای مقابله با فرسودگی شغلی، توصیه میشود که افراد ابتدا نشانههای آن را بشناسند و بپذیرند، ادامه داد: خودآگاهی در این مرحله بسیار مهم است و سپس افراد باید به بازنگری در سبک زندگی بپردازند و داشتن خواب کافی، تغذیه مناسب، ورزش منظم و ایجاد زمانهایی برای استراحت و تفریح، هرچند اقداماتی ساده است، اما میتواند تأثیر چشمگیری در کاهش فشار روانی داشته باشد.
وی با بیان اینکه از نظر رواندرمانی، تکنیکهایی مانند درمان شناختی-رفتاری (CBT) میتواند به افراد کمک کند تا افکار ناکارآمد درباره کار و موفقیت را شناسایی و اصلاح کنند، گفت: یادگیری مهارتهای مدیریت زمان، نه گفتن و تعیین مرزهای شخصی در محیط کار ، از راهکارهای مؤثر به شمار میرود و در موارد شدید، مشاوره با روانشناس یا حتی تغییر شغل ممکن است ضروری باشد.
روانشناس و مشاور خانواده با اشاره به اینکه پیشگیری از فرسودگی شغلی نیازمند همکاری فرد و سازمان است، اضافه کرد: کارفرمایان باید محیطی حمایتی، منعطف و انسانی فراهم کنند که در آن سلامت روان کارکنان اولویت داشته باشد و فرهنگ قدردانی، ایجاد فرصتهای رشد و امکان گفتوگو درباره مشکلات کاری میتواند نقش مهمی در کاهش فرسودگی ایفا کند.
حمایت اجتماعی نیز نقش حیاتی در پیشگیری و درمان فرسودگی دارد و افرادی که در محیط کار احساس تعلق، همدلی و حمایت میکنند، کمتر دچار فرسودگی میشوند؛ ایجاد فضای گفتوگو، گروههای همکار حمایتی و حتی جلسات گروهدرمانی در سازمانها میتواند به کاهش احساس انزوا و افزایش تابآوری روانی کمک کند.
نقش مدیران نیز در این میان بسیار مهم است و داشتن سبک رهبری کنترلگر، نبود انعطاف و بیتوجهی به نیازهای روانی کارکنان، از عوامل تشدیدکننده فرسودگی شغلی به شمار میرود، اما در مقابل، مدیرانی که با کارکنان همدلانه برخورد میکنند، بازخورد سازنده میدهند و فرصت رشد فراهم میکنند، میتوانند محیطی سالم و انگیزشی ایجاد کنند و آموزش مدیران در زمینه سلامت روان و ارتباط مؤثر، یک سرمایهگذاری بلندمدت برای سازمانها است.
فرسودگی شغلی را باید بهعنوان یک هشدار جدی در نظر گرفت و این پدیده نشان میدهد که چیزی در ساختار، فرهنگ یا سبک زندگی نیاز به بازنگری دارد و با رویکردی جامع، ترکیبی از خودمراقبتی، حمایت سازمانی و مداخلات روانشناختی، میتوان از فرسودگی عبور و به سوی سلامت روانی پایدار حرکت کرد.