انگاره‌ها و هزار راه نرفته رسانه‌های ایران

|

فهرست مطالب

به گزارش مجله آرونو، در شرکت مشغول کار بودم که خبری را در اتوماسیون داخلی شرکت مشاهده کردم، مبنی بر اینکه رئیس شرکت قرار است هفته آینده فردی جوان را به‌عنوان مسئول بخشIT شرکت منصوب کند.

فردا که قرار بود جایگزین همکار چندساله ما به شرکت بیاید (که البته به دلایلی نامعلوم، همکارمان بیش از ۱۰ روز بود از شرکت رفته بود)، به ذهنم خطور کرد که به‌طورحتم این جوان، یکی از ده‌ها آقازاده‌ای است که با رانت و سفارش دیگران سر کار می‌آید.

اپیزود اول، یک مهندس متکبر

صبح روز سه‌شنبه بود که در راهروی شرکت در حال بالا رفتن و رسیدن به اتاقم بودم که ناگهان چشمم به مهندس تازه‌وارد و جوان افتاد، همان مدیر جدید بخش IT .

از روی عادت و با صدای بریده‌بریده سلام کردم، اما پاسخی نشنیدم؛ آرام از کنار او گذشتم. در ذهنم خطور کرد که عجب جوان متکبر و ازخودراضی‌ای است که حتی حاضر نیست جواب سلامم را بدهد!

اپیزود دوم: جوان خودبرتربین

ظهر همان روز بود که همه همکاران برای صرف ناهار دور هم جمع شدیم، اما آن مهندس تازه‌وارد در گوشه‌ای از سالن جدای از ما و با بی‌اعتنایی به دیگران، مشغول غذا خوردن شد. برای بار سوم تصویری که از این جوان در ذهنم نشست این بود که او یک جوان سفارش‌شده و دارای رانت، بی‌اعتنا نسبت به دیگران و به‌نوعی خودبرتربین است و من از چنین شخصیت‌هایی همیشه تنفر داشتم.

اپیزود سوم: مهندسی دلسوز، بامحبت و ایثارگر

این ماجرا گذشت تا آنکه سه ماه بعد، مشکل مالی پیدا کردم. مقدار قابل‌توجهی مبلغ را باید در ظرف مدت چند روز تهیه می‌کردم و تا پایان ماه و پرداخت حقوق‌ها، زمان زیاد مانده بود. مشکلم را به همکارانم گفتم و از آن‌ها درخواست کمک کردم، اما هر یک به بهانه‌ای از قرض دادن پول به من امتناع کردند.

درحالی‌که از همه‌جا ناامید شده بودم و با نگرانی نسبت به آینده در انتظار راه فرجی بودم، ناگهان حضور آن مهندس جوان تازه‌وارد و مدیر بخش آی‌تی را بر سر میز خود حس کردم. او با تبسمی شیرین و صدایی آرام گفت: از همکاران شنیدم که نیاز به کمک مالی دارید، این کارت‌بانکی من و این هم رمزش، مقداری پول برای روز مبادا پس‌انداز کرده‌ام، هر قدر نیاز دارید از کارت بردارید و به‌مرور به من پس بدهید.

در این لحظه بود که تصاویری که از آن جوان در طول سه ماه گذشته در ذهن داشتم، به‌یک‌باره فروریخت. این یک داستان از هزار واقعه‌ای است که روزانه برای هر یک از ما در زندگی رقم می‌خورد، اما به‌راستی کدام تصویر از آن جوان درست و واقعی است؟ چه میزان ذهن ما در تشخیص وقایع صحیح تحلیل می‌کند؟ آیا واقعیت همه وقایع همان‌طوری است که ما می‌نگریم و یا بهتر بگویم به ما نشان می‌دهند.

حقیقت دنیای امروز آن است که با پیچیده شدن جوامع و چندوجهی‌شدن حاکمیت‌ها، روش‌ها و منش‌های سیطره و سلطه بر جوامع از دنیای هیتلری، موسولینی و استالینی گذشته است. امروز افکار و تحلیل‌ها با کمک ابزارهای نوین بر جوامع حکومت کرده سیطره دارند؛ ابزاری چون رسانه که گرچه ساخته انسان است ولی چنین به نظر می‌آید که دیگر قابل‌کنترل و مدیریت فقط توسط خالقان آن نیست،

رسانه انواع و اقسام مختلفی دارند، اما همگی در یک هدف یعنی اثرگذاری بر فکر و اندیشه و به‌تبع تصمیم و قضاوت‌های افراد مشترک هستند. تشخیص نوع این اثرگذاری، چرایی آن، مراقبت‌ها، تشخیص سره از ناسره، حق از باطل و نحوه مقابله با این هجمه، امروزه تحت عنوان علمی در مبانی رسانه به نام «انگاره‌سازی‌ها، روش‌ها و شیوه‌ها» مطرح می‌شود.

قطع‌به‌یقین در جهان معاصر، عصری که در حال تجربه کردن نسل پنجم از ابزارها مبتنی بر فضای مجازی و حتی متاورس‌ها است، سواد رسانه الفبای زندگی در آن بوده، سوادی که امروز اگر نگوییم مهم‌تر از سواد خواندن و نوشتن است، اما کمتر هم اهمیت ندارد؛ اما انگاره‌سازی، روش‌های شکل‌گیری آن و جایگاه کلیشه‌ها، نمادها و بازنمایی‌ها از اصول سواد رسانه محسوب می‌شوند.

این عبارت به‌طوردقیق عنوان کارگاه آموزشی بود که خانه مطبوعات استان اصفهان در یک اقدام منحصر در وادی آموزش و مبتنی بر نیازهای آینده در عرصه رسانه، برای اصحاب رسانه برگزار کرد. استاد کارگاه آموزشی، «لیلا وصالی» دانش‌آموخته دکترای دانشگاه علامه طباطبایی (ره) و معاون آموزشی انجمن سواد رسانه‌ای کشور بود.

محتوای زیر بخشی از مطالب بیان‌شده در این کلاس است که تحت عنوان یادداشتی ارائه می‌شود. برای درک بهتر چیستی انگاره‌ها به مثال ابتدای خبر بازمی‌گردیم. در ابتدا با سه تصویر ذهنی براساس نوع برخورد و رفتار مهندس جوان در ذهن یکی از کارکنان شرکت IT مواجهیم، مجموعه تصاویری که سازه‌ای بدین شکل به ما نشان می‌دهد یک مهندس جوان آقازاده و سفارشی،متکبر و ازخودمتشکر!

اما تصویر چهارم براساس نوع برخورد مهندس جوان، یک‌باره این سازه ذهنی شکل‌گرفته در ذهن مخاطب را خراب و او را به یک جوان ایثارگر و دلسوز به ما معرفی می‌کند.

میان این دو تناقض ذهنی، کدام تصویر درست است؟

اگر در همین مثال به کنه وقایع عمیق بنگریم، متوجه خواهیم شد که تأکید رئیس شرکت برای ورود جوان می‌تواند براساس سفارش آقازادگی نباشد و احتمال معرفی از بنیاد نخبگان و استعدادهای برتر کشور نیز یک سفارش مثبت محسوب می‌شود.

یا در تصویر دوم ذهنی، ممکن است مهندس جوان به لحاظ اقتضای کارش هندزفری در گوش داشته و متوجه سلام کردن کارمند نشده باشد. در تصویر ذهنی سوم، عدم امتناع مهندس برای ورود جمع در زمان ناهار با احتمال داشتن یک مریضی واگیردار در آن روز و برای مراقبت از سلامت همکارانش بوده باشد، اما تصویر چهارم واقعیت شخص بدون پیرایش بوده است که هویت شخص مهندس جوان را مشخص می‌سازد.

پس تصاویر ذهنی اشتباه، می‌تواند ما را گمراه و منجر به تصمیمات و قضاوت‌های نابجا کند. براساس علم رسانه، مجموعه تصاویر یک سازه ذهنی را ایجاد می‌کند که چون دومینو به یکدیگر مرتبط بوده و چنانچه یک تصویر ذهنی قوی‌تر ورود کند می‌تواند سازه دومینو شکل باور ذهنی ما را تغییر دهد.

همین تصاویر، انگاره‌ها نامیده می‌شود. بنابراین اساسی‌ترین کار رسانه‌ها از گذشته تاکنون، انگاره‌سازی است، چراکه رسانه قادر به تصویرسازی در ذهن مخاطب است.

امروزه رسانه‌های (تصویری، مکتوب، چندرسانه‌ای، صوتی و برخط) جهان با این هدف شکل گرفته‌اند که با تصویرسازی (درست یا اشتباه) از موضوعات مختلف، انگاره‌های ذهنی ما را شکل دهند.

اما در این میان مفهومی با نام «کلیشه» نیز مطرح است. در حقیقت فرایند ساخت کلیشه مبتنی بر خط سیر «تکرار» رقم می‌خورد، کلیشه‌ها، مفاهیم، تصاویر و عباراتی هستند که ذهن ما اجازه فراتر رفتن از آن‌ها را نمی‌دهد و یک تصویر غالب برای ما ایجاد می‌کند؛ به‌عنوان‌مثال همسایه اصفهانی ما در مجتمع، در پرداخت‌های شارژ ساختمان خسیس است و هرماه این کار تکرار می‌شود.

اما انگاره‌ها مفهومی بالاتر دارد و براساس تصاویر ذهنی شکل می‌گیرد که کلیشه می‌تواند بخشی از آن تصاویر ذهنی ما باشد. (براساس کلیشه یادشده، همه اصفهانی‌ها خسیس هستند.)

در زمان وقوع اتفاقات، کلیشه‌های ذهنی، براساس باورها، رفتارهای ما را شکل می‌دهند، به‌عنوان‌مثال اگر در زمان بارش برف کسی مقابل ما لیز بخورد، اگر اولین نوع مواجهه ما با این پدیده، رفتار خندیدن باشد یعنی شخصیت کمدیک داریم، ولی اگر مواجهه ما سریع به کمک رفتن به این فرد باشد، ما شخصیت مسئولیت اجتماعی محور خواهیم داشت.

انگاره‌سازی طبق کلیشه‌های ذهنی و تبدیل به قضاوت‌های غلط و سپس نوعی رفتار ناهنجار، شیوه و منشی است که امپریالیسم رسانه‌ای غرب خاصه با بازوان رسانه‌ای خود یعنی اینترنشنال سعودی و بی‌بی‌سی فارسی انگلیسی در برابر انقلاب اسلامی ایران استفاده می‌کنند.

هشتک‌گذاری‌های حجاب اجباری، زن، زندگی و آزادی، نبودِ آزادی بیان، دوران سیاه ایران، نه به انتخابات در ایران و هزاران موضوع دیگر همگی از سوی این رسانه‌ها بر این شیوه انگاره‌سازی رخ می‌دهد و یک هدف، القا و اثر بر ذهن ملت ایران را پیگیری می‌کند.

اثرگذاری به ناخودآگاه ذهن، یک تکنیک اثرگذار رسانه‌ای روی ذهن مخاطب است

امروزه رسانه‌ها قابلیت‌های ذهن و تفکر مخاطبان را به تفکیک احصا و کشف می‌کنند و براساس انگاره‌های مختلفی را می‌سازند، چه‌بسا انتشار یک تصویر یا فیلم کوتاه در رسانه‌ای برای فردی میانسال خنده‌دار و مضحک آید، اما می‌تواند در عمق احساسات یک دختر نوجوان جامعه اثرگذار باشد و او را وادار به اقدام برای خودکشی از بلندی یک پل در شهر کند (مصداق‌های آن در سال‌های اخیر در ایران کم نبوده‌اند).

کلیشه‌ها می‌تواند مثبت یا منفی باشند، به‌عنوان‌مثال ایرانیان با دیدن عبارت« MADE IN CHINA» پشت وسایل چه تصویری در ذهن دارند؟ پاسخ: بدترین کیفیت ممکن وسایل. ایرانیان با دیدن عبارت MADE IN JAPAN چه واکنش و تصویری در ذهن دارند؟ پاسخ: بهترین کیفیت ممکن وسایل برقی.

آیا به‌راستی این تصویری حقیقی و صحیحی از همه واقعیت جهان است؟

امروزه انگاره‌سازی نه‌تنها در بعد خبر بلکه در عرصه تبلیغات نوین و فروش محصولات و حتی صنعت سینما و تصویرسازی، اثرگذار است و کاربردهای بسیار پیچیده دارد. امروزه تکنولوژی‌هایی چون FACT TECHNOLOGY و یا DEEP FACK مصداق‌هایی از کاربرد مفهوم انگاره‌سازی هستند.

در نهایت باید گفت جنس سواد رسانه پیشگیرانه است. این سواد سعی دارد با تقویت بنیان‌های آموزشی در هر انسان و فراگیری تکنیک‌ها و روش‌ها، مانع بروز فجایع و آسیب‌های اجتماعی متأثر از رسانه‌ها و فضای مجازی شود، اما در ایران سواد رسانه در بحث درمانی به کار گرفته می‌شود که البته نمی‌توان منکر این قابلیت شد.

مرتبط نوشته ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *