به گزارش خبرگزاری مجله آرونو، آتشسوزیهای گسترده در فصل سرما طی سالهای اخیر به یکی از چالشهای نوظهور و در حال گسترش در سطح جهان تبدیل شدهاند؛ پدیدهای که برخلاف تصور عمومی تنها محدود به ماههای گرم نیست و با تغییر الگوهای اقلیمی، کاهش رطوبت سوخت، اختلال در چرخههای بارشی و تشدید بادهای خشک، در نیمه سرد سال نیز رخ میدهد. این آتشسوزیها که زمانی در قلمروهای مشخص و فصلی محدود مشاهده میشدند، امروزه در مناطقی چون سیبری، کانادا، آمریکای شمالی، جنوب اروپا و بخشهایی از آسیا و آفریقا نیز بروز یافتهاند. دادهها و تحلیلهای بینالمللی نشان میدهد که این روند پیامد ترکیب عوامل طبیعی و انسانی است و خسارتهای زیستمحیطی، اقتصادی و انسانی چشمگیری برجای میگذارد.
در سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵، گزارشهای بینالمللی از رویدادهای مرگبار و خسارتبار زمستانی خبر دادند؛ آتشسوزیهایی که در مناطقی رخ دادند که سابقه تاریخی فصلی آنها پایین بود و به همین دلیل جوامع محلی برای مقابله با آنها آماده نبودند. سازمانهای بینالمللی مرتبط با اقلیم و محیطزیست آمارهایی منتشر کردهاند که نشان میدهد سالانه بین ۳۴۰ تا ۳۷۰ میلیون هکتار از سطح زمین در اثر آتشسوزیها تحت تأثیر قرار میگیرد و در دو دهه گذشته میزان آتشسوزیها در مناطق خارج از استوایی تا حدود ۴۰ درصد افزایش یافته است. این روند، نگرانیهای گستردهای درباره تابآوری اکوسیستمها و امنیت زیستی جوامع محلی ایجاد کرده است.
دلایل شکلگیری آتشسوزیهای فصل سرما پیچیده و چندوجهی است. از منظر علمی، این آتشها نتیجه ترکیب عوامل جوی، اکولوژیکی و انسانی هستند. در بخش جوی، وقوع بادهای گرم و خشک که در مناطق مختلف نامهای محلی دارند، نقش تعیینکنندهای دارد؛ برای نمونه بادهای «سانتا آنا» در کالیفرنیا، بادهای «فوهن» در نواحی آلپی و «میسترال» در مدیترانه میتوانند با کاهش شدید رطوبت نسبی و افزایش سرعت باد، شرایط را برای شعلهور شدن و گسترش سریع آتش آماده کنند. این بادها قادرند رطوبت نسبی را به زیر ۱۵ درصد کاهش دهند و با سرعتهای بالا، شتاب گسترش شعلهها را افزایش دهند؛ وضعیتی که در ترکیب با خشکی طولانیمدت پوشش گیاهی، فاجعهبار میشود.
این نمودار دوگانه ارتباط معکوس بین سرعت باد و رطوبت نسبی را در دوره آتش سوزی نشان میدهد
مهمترین عوامل اکولوژیکی در بروز آتشسوزی در جنگلها
یکی از مهمترین عوامل اکولوژیکی، کاهش رطوبت سوخت گیاهی (fuel moisture) است. بررسیهای موردی بر آتشسوزیهای لسآنجلس در ژانویه ۲۰۲۵ نشان داد که کاهش بارشهای پاییزی سهم عمدهای در خشکی پوشش گیاهی داشته و رطوبت مواد ریز و شاخههای خشک به سطحهای کمتر از مرزهای ایمن رسیده است. در چنین شرایطی حتی جرقههای کوچک یا فعالیتهای انسانی روزمره میتواند منشأ فاجعهای گسترده باشد. از نظر فیزیولوژی گیاهی، خشکی مزمن منجر به کاهش تبخیر از برگها و شکنندگی بافتها میشود که اشتعالپذیری را افزایش میدهد و سرعت بازتولید پوشش گیاهی را کاهش میدهد.
اما تغییر اقلیم به عنوان عامل سیستمی و زمینهساز، این فرایندها را تقویت میکند. افزایش دماهای میانگین، تغییر الگوهای بارش، و افزایش فراوانی رویدادهای اقلیمی شدید سبب شدهاند که فصل آتشسوزی طولانیتر و زمان وقوع آن نامشخصتر شود. مطالعات «World Weather Attribution» نشان داد که افزایش دمای جهانی حدود ۱.۳ درجه سلسیوس میتواند شدت شرایط آتشسوزی را افزایش دهد و احتمال رخداد شرایط فوقخشک را بالا ببرد؛ امری که به تشدید چرخه بازخوردی گازهای گلخانهای و افزایش انتشار کربن توسط خود آتش نیز منجر میشود.
در مقیاس بزرگتر، الگوهای اقلیمی مانند ENSO (النینو و لا نینا) و الگوهایی نظیر Warm Arctic-Cold Eurasia (WACE) میتوانند اثرات منطقهای شدیدی بر بارش و دما داشته باشند و مسیرهای جدیدی برای تشدید خطر آتشسوزی فراهم آورند. به عنوان مثال، تشدید فاز لا نینا میتواند در برخی نواحی موجب کاهش بارندگی و افزایش خشکی شرایط غالب شود و ترکیب آن با گرمایش جهانی زمینه مناسبی برای آتشسوزیهای غیرفصلی فراهم میآورد. تحلیلهای سینوپتیکی و مزوسکالی نیز نشان میدهد که تعامل میان جتهای سطح پایین، سامانههای پرفشار و فرونشینی هوا میتواند کاهش سریع رطوبت نزدیک سطح را تشدید کند و بدین ترتیب شرایط برای آتشسوزیهای ناگهانی آماده شود.
از منظر دینامیک اتمسفری، تعامل بین پایداری جو، جتهای سطح پایین و فرونشینی هوا (subsidence) پشت سامانههای پرفشار میتواند کاهش سریع رطوبت و تثبیت لایههای خشک نزدیک سطح را تسهیل کند. در چنین شرایطی آتش میتواند ستونهایی از دود و گرما ایجاد کند که بهنوبه خود بر الگوهای محلی باد تأثیر گذاشته و فرایند گسترش شعله را تسریع میکند. این مکانیسمهای فیزیکی در چند رویداد اخیر بهوضوح مشاهده شده و نشان میدهد که آتشسوزیها دیگر محدود به تعامل ساده میان سوخت و شعله نیستند، بلکه شبکهای از فعل و انفعالات جوی و زمینی در گسترش آن نقش دارند.
پیامدهای آتشسوزیهای زمستانی فراتر از از بین رفتن پوشش گیاهی است. اثرات بیولوژیکی و زیستمحیطی آن شامل تغییرات شیمیایی و ساختاری خاک، کاهش ظرفیت جذب آب، کاهش توان اکوسیستم در بازتولید پوشش گیاهی و اختلال در زنجیره غذایی حیات وحش است. انتشار ذرات معلق و کربن سیاه از جمله اثراتی است که نه تنها کیفیت هوا و سلامت انسانها را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه با رسوب بر برف و یخ، فرایند ذوب را تسریع و بازخورد گرمایش منطقهای را تقویت میکند. پیامدهای سلامت عمومی نیز قابلتأمل است؛ افزایش آلودگی هوا موجب تشدید بیماریهای تنفسی و افزایش مرگ و میر زودرس میشود، بهطوری که پژوهشها ارتباط مستقیمی میان آتشسوزیهای گسترده و افزایش موارد بستری قلبی-عروقی و ریوی گزارش کردهاند.
از منظر انتشار گازهای گلخانهای، آتشسوزیهای وسیع میتوانند سالانه مقادیر قابلتوجهی دیاکسیدکربن و سایر آلایندهها را وارد جو کنند. نمونههای سالهای اخیر در آمریکای لاتین و مناطق شمالی نشان داد که برخی دورهها تا چند برابر میانگینهای بلندمدت انتشار داشتهاند؛ رخدادی که خود موجب تشدید تغییر اقلیم و افزایش امکان وقوع آتشهای بعدی میشود. این چرخه بازخوردی بین آتش و اقلیم، نگرانکننده است زیرا توان بازیابی و ذخیره کربن در اکوسیستمها را کاهش میدهد و تعادل زیستکره را دچار اختلال میکند.
این نمودار توزیع درصدی آتش سوزیهای جهانی را نشان میدهد و بیانگر شیفت تدریجی به سمت مناطق خارج از مناطق استوایی است.
ضرورت مدیریت مرزهای جنگل و سکونتگاهها
در پاسخ به این تهدید چندگانه، راهکارهای علمی-عملی متنوعی پیشنهاد و اجرا شده است. رویکرد مدیریت یکپارچه آتش (Integrated Fire Management) که مورد توصیه سازمانهایی مانند FAO و UNEP است، بر سه محور پیشگیری، آمادگی-پاسخ و بازسازی تأکید دارد و در عین حال ترکیب دانش بومی و سنتی با فناوریهای نوین را ضروری میداند. کاهش سوخت از طریق نازکسازی هدفمند، آتشهای کنترلشده (prescribed burns)، و ترمیم حوضههای آبریز از جمله اقدامات مؤثر بهشمار میآیند که اگر بر پایه تحلیل خطر و مشارکت اجتماعی طراحی شوند، کارآمدی بیشتری خواهند داشت.
فناوریهای پایش و پیشبینی نیز ابزارهای حیاتی در زنجیره مدیریت آتش هستند. ماهوارههای دورسنجی مانند MODIS، Sentinel و Landsat و حسگرهای حرارتی توانایی شناسایی نقاط داغ و تحولات پوشش زمین را دارند. شبکههای دوربینی مجهز به هوش مصنوعی مانند سیستمهای ALERT میتوانند دود و الگوهای آتش را در مراحل اولیه شناسایی کنند و به مراکز واکنش سریع هشدار دهند. یکپارچهسازی دادههای ماهوارهای، هواشناسی و اطلاعات محلی از طریق سامانههای GIS امکان ایجاد نقشههای ریسک و هدایت عملیات اطفا را فراهم میکند.
در سطوح محلی و شهری، مدیریت مرزهای جنگل و سکونتگاه (Wildland-Urban Interface) اهمیت ویژهای دارد. ایجاد فضای مدافع اطراف ساختمانها، هرس و پاکسازی سوختهای نزدیک، رعایت استانداردهای ساختوساز مقاوم در برابر آتش، و تدوین طرحهای حفاظت جامعهای (Community Wildfire Protection Plans) از جمله اقداماتی است که میتواند خطر تلفات انسانی و خسارت به زیرساختها را کاهش دهد. برنامهریزی فضایی بر پایه نقشههای ریسک و محدودیت در توسعه شهری در نواحی بسیار پرخطر نیز پیشنیاز سیاستگذاری بلندمدت است.
این نمودار شامل پنج عامل بحرانی (دما، رطوبت، بارندگی، باد، رطوبت سوخت) در یک نمودار رادار است.
نقش آموزش و مشارکت جوامع محلی نیز غیرقابلانکار است: آگاهیرسانی درباره رفتارهای پرخطر، ایجاد ظرفیت محلی برای واکنش سریع، و بهرهگیری از دانش بومی در برنامهریزیهای کاهش خطر، مؤلفههایی است که اجرای آنها اثربخشی برنامهها را افزایش میدهد. همکاریهای بینالمللی در انتقال فناوری، تأمین مالی و اشتراکگذاری الگوهای موفق مدیریتی نیز برای کشورهایی که ظرفیت محدودی دارند، ضروری است.
در افق آینده، سناریوهای اقلیمی نشان میدهد که مناطق جدیدی در معرض آتش قرار خواهند گرفت و فصلهای آتشسوزی طولانیتر میشوند، بنابراین مسئولان ذیربط باید خطرات را بهصورتی بلندمدت در برنامهریزی سرزمینی، مدیریت منابع آب و برنامههای کاهش انتشار گازهای گلخانهای ادغام کنند. بیتوجهی به مدیریت تغییر اقلیم و منابع جنگلی میتواند هزینههای انسانی، زیستمحیطی و اقتصادی بسیار بالایی را در پی داشته باشد و فرایند بازسازی را پیچیدهتر و پرهزینهتر سازد.
این نمودار ستونی نشان میدهد که چگونه رطوبت سوخت در فصلهای مختلف تغییر میکند و زمستان دارای کمترین میزان رطوبت است.
پیشنهادهای راهبردی برای کوتاهمدت و بلندمدت برای انجام اقدامات مؤثر در کنترل و پیشگیری از حریق
برای تبدیل سیاست به عمل، نیاز به یک مجموعه پیشنهادهای عملی و زمانبندیشده است. در کوتاهمدت باید بر اقدامات کاهش فوری خطر، تقویت ظرفیت واکنش و تأمین منابع اضطراری تمرکز شود. این اقدامات شامل تأمین تانکرها و خطوط لوله موقت آب، تجهیز و آموزش تیمهای واکنش سریع محلی، ایجاد نقاط امن برای تخلیه و راهاندازی سامانههای هشدار مبتنی بر دادههای ماهوارهای است. در میانهمدت، دولتها باید برنامههای نازکسازی هدفمند و آتشهای کنترلشده را برنامهریزی و اجرا کنند و استانداردهای ساختوساز محلی را متناسب با خطرات منطقهای بازنگری نمایند. در بلندمدت، ادغام راهبردهای کاهش انتشار کربن، حفاظت از منابع آبی و بازسازی اکوسیستمها از ضروریات است.
تحلیل رویدادهای لسآنجلس نشان میدهد که تلاقی بادهای خشک، کاهش بارش پاییزی و افزایش فعالیت انسانی در مناطق مرزی باعث شکلگیری آتشهای سریعالانتشار شد، اما در عین حال، استفاده از شبکههای دوربینی، هماهنگی میان آتشنشانیها و بهکارگیری بالگردها و تانکرهای آب توانست از گسترش بیشتر حریق و خسارت جانی جلوگیری کند. این تجربه بر اهمیت سرمایهگذاری در فناوریهای نظارتی و تمرینهای دورهای واکنش اضطراری تأکید دارد و نشان میدهد که آمادگی و هماهنگی سازمانها میتواند تلفات را کاهش دهد.
این نمودار درصد انتشار کربن از آتش سوزیهای مختلف منطقه را نسبت به میانگین جهانی نشان میدهد، که بولیویا و کانادا بیشترین رقم را دارند.
گام عملی برای کاهش خطر آتشسوزی
شهروندان نقش مهمی در کاهش خطر دارند. نگهداری فضای اطراف خانهها، جلوگیری از نگهداری مواد قابلاحتراق در کنار ساختمان، خاموش کردن آتشهای کوچک و گزارش سریع هر گونه دود یا حریق به سامانههای مربوطه از جمله وظایف فردی است. همچنین مشارکت در دورههای آموزش محلی و آشنایی با برنامههای تخلیه اضطراری میتواند جان افراد را نجات دهد. اصناف و صنایع نیز باید برنامههای مدیریت خطرات صنعتی و طرحهای ادامه فعالیت در شرایط بحران را تدوین کنند.
مقابله با آتشسوزیهای زمستانی نیازمند منابع مالی قابلتوجه است. دولتها و نهادهای بینالمللی باید بستههای مالی برای تقویت زیرساختهای مقابله با آتش، تحقیق و توسعه فناوریهای پایش پیشرفته و برنامههای بازسازی اختصاص دهند. ایجاد مکانیسمهای بیمهای ویژه برای حمایت از کشاورزان و ساکنان مناطق پرخطر میتواند بار اقتصادی بازسازی را کاهش دهد و تابآوری اجتماعی را افزایش دهد.
این نمودار خطی رابطه معکوس بین فشار اتمسفری و شدت آتش سوزی را در یک دوره ۳۰ روزه زمستانی نشان میدهد.
اهمیت همگرایی دانش بومی و نوین در مدیریت آتش
تجربیات جوامع بومی در مدیریت آتش، بهویژه روشهای احیای آتشهای فرهنگی و کنترلشده، باید در سیاستگذاریهای رسمی گنجانده شود. این رویکرد نه تنها به احیای ظرفیتهای اکولوژیک کمک میکند، بلکه پذیرش اجتماعی برنامههای کاهش سوخت را افزایش میدهد. ترکیب دانش محلی با مدلهای اقلیمی پیشرفته و پایش ماهوارهای میتواند برنامهریزی دقیقتر و مؤثرتری برای کاهش خطر فراهم آورد.
آتشسوزیهای فصل سرما زنگ خطری است برای تغییر نگرش ما نسبت به مدیریت سرزمین و مقابله با تغییرات اقلیمی. این پدیده نشان میدهد که تفکیک فصول و مرزهای اکولوژیک گذشته دیگر قابلاطمینان نیست و برنامهریزی مدیریتی باید بر اساس سناریوهای نوظهور بازطراحی شود. اتخاذ رویکرد پیشگیرانه، تقویت همکاریهای بینبخشی، سرمایهگذاری در فناوری و آموزش عمومی از ارکان اساسی کاهش آسیبپذیری هستند. اگر اکنون اقدام نکنیم، هزینههای آینده نهتنها اقتصادی، بلکه اخلاقی و انسانی خواهد بود؛ زیرا مسئولیت حفاظت از نسلهای آینده بر دوش ما قرار دارد.
اکنون زمان بسیج منابع، دانش و سیاست برای جلوگیری از تبدیل آتشهای زمستانی به فاجعهای پایدار است. آیندهای تابآورتر مستلزم اقدام امروز است و همه باید مسئولیت بپذیریم.
پیشگیرانه، تقویت همکاریهای بینبخشی، سرمایهگذاری در فناوری و آموزش عمومی از ارکان اساسی کاهش آسیبپذیری هستند. اگر اکنون اقدام نکنیم، هزینههای آینده نهتنها اقتصادی، بلکه اخلاقی و انسانی خواهد بود؛ زیرا مسئولیت حفاظت از نسلهای آینده بر دوش ما قرار دارد.












