به گزارش خبرگزاری مجله آرونو، تغییر مقطع تحصیلی یکی از نقاط عطف در مسیر رشد روانی، اجتماعی و تحصیلی دانشآموزان است و این گذار، اگرچه در ظاهر یک مرحله طبیعی از فرایند آموزشی به نظر میرسد، اما در بطن خود با دگرگونیهای عمیق در تجربه زیسته کودک یا نوجوان همراه است و عبور از مقطع دبستان به راهنمایی یا از راهنمایی به دبیرستان، تنها تغییر کلاس و کتاب نیست، بلکه ورود به جهانی جدید با قواعد، انتظارات و روابط متفاوت است.
در این مرحله، بسیاری از دانشآموزان با احساساتی همچون اضطراب، سردرگمی، ترس از طرد شدن یا ناتوانی در سازگاری مواجه میشوند و محیط جدید، چهرههای ناآشنا، ساختار آموزشی متفاوت و فشارهای اجتماعی میتواند احساس امنیت روانی را متزلزل کند و برای برخی دانشآموزان، این تغییر فرصتی برای رشد و استقلال است، اما برای برخی دیگر، منبعی از تنش و بیقراری به شمار میرود.
اغلب این گذار به عنوان یک مرحله اداری یا برنامهریزی درسی برای افراد تلقی میشود، بدون اینکه به ابعاد روانشناختی آن توجه کافی وجود داشته باشد در حالی که از منظر روانشناسی رشد، این دوران با تحولات هویتی، شناختی و عاطفی همراه است و دانشآموزان در تلاش هستند تا جایگاه خود را در گروه همسالان بازتعریف کنند و همزمان با تغییرات جسمی و ذهنی، به دنبال معنا دادن به تجربه جدید خود هستند.
یکی از چالشهای مهم در این دوران، تغییر در سبک یادگیری و انتظارات تحصیلی است و باید توجه داشت که دانشآموزان ناگهان با حجم بیشتری از مطالب، شیوههای ارزیابی سختگیرانهتر و فضای رقابتیتر مواجه میشوند که این تغییر میتواند منجر به افت انگیزه، کاهش اعتماد به نفس یا حتی بروز اختلالات روانی پنهان شود، بهویژه اگر حمایت کافی از سوی خانواده و مدرسه وجود نداشته باشد.
تغییر مقطع تحصیلی با تغییرات عمیق در ساختار روابط، انتظارات آموزشی و هویت فردی همراه است
ریحانه صادقی، روانشناس و مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی کشور با بیان اینکه تغییر مقطع تحصیلی برای بسیاری از دانشآموزان، نقطهای حساس در مسیر رشد روانی و اجتماعی آنها محسوب میشود، به خبرنگار مجله آرونو میگوید: عبور از مقطع دبستان به راهنمایی یا از راهنمایی به دبیرستان، تنها جابهجایی فیزیکی میان ساختمانهای مدارس نیست، بلکه با تغییرات عمیق در ساختار روابط، انتظارات آموزشی و هویت فردی همراه است و این گذار میتواند با احساس اضطراب، سردرگمی یا حتی افت تحصیلی همراه شود، بهویژه اگر حمایت روانی کافی از سوی خانواده و مدرسه فراهم نباشد.
وی با بیان اینکه یکی از مهمترین چالشها در این دوران، مواجهه با محیط جدید و ناآشنا است، میافزاید: دانشآموزان با معلمان تازه، همکلاسیهای متفاوت و قوانین جدید روبهرو میشوند که ممکن است احساس بیثباتی و ناامنی را در آنها تقویت کند و برای برخی، این تغییر فرصتی برای رشد و استقلال است، اما برای برخی دیگر، میتواند منبعی از اضطراب اجتماعی و ترس از طرد شدن یا شکست باشد.
روانشناس و مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی کشور با بیان اینکه در کنار تغییرات محیطی، انتظارات تحصیلی نیز بهطور چشمگیری افزایش مییابد، تصریح میکند: حجم درسها، پیچیدگی مفاهیم و فشار برای موفقیت تحصیلی میتواند باعث بروز استرس مزمن شود و دانشآموزانی که در مقطع قبلی احساس موفقیت داشتهاند، ممکن است با افت عملکرد در مقطع جدید دچار بحران اعتمادبهنفس شوند و این وضعیت، در صورت تداوم، میتواند به افسردگی یا کنارهگیری از فعالیتهای مدرسه منجر شود.
تغییر مقطع تحصیلی اگر با آگاهی، حمایت و برنامهریزی همراه باشد، میتواند فرصتی برای رشد روانی، اجتماعی و تحصیلی دانشآموزان باشد
صادقی با بیان اینکه از منظر روانشناسی رشد، این دوران با تحولات هویتی نیز همراه است، ادامه میدهد: نوجوانان در تلاش هستند تا جایگاه خود را در گروه همسالان پیدا کنند و همزمان با تغییرات جسمی و شناختی، به دنبال تعریف دوبارهای از خود هستند و اگر مدرسه فضایی امن و پذیرنده برای این جستوجوی هویتی فراهم نکند، دانشآموز ممکن است به رفتارهای پرخطر یا انزوا پناه ببرد.
وی با اشاره به اینکه نقش خانواده و مشاوران مدرسه در این مرحله حیاتی است و گفتوگوهای باز، شنیدن بدون قضاوت و آموزش مهارتهای مقابلهای میتواند به دانشآموز کمک کند تا این گذار را با آرامش بیشتری طی کند، میگوید: برنامههای تطبیقی، گروههای همیار و جلسات مشاوره فردی از جمله ابزارهایی است که مدارس میتوانند برای حمایت روانی از دانشآموزان به کار گیرند.
روانشناس و مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی کشور با بیان اینکه تغییر مقطع تحصیلی اگر با آگاهی، حمایت و برنامهریزی همراه باشد، میتواند فرصتی برای رشد روانی، اجتماعی و تحصیلی دانشآموزان باشد، اما اگر این فرایند نادیده گرفته شود، ممکن است به نقطهای بحرانی در مسیر تحصیلی آنها تبدیل شود، اضافه میکند: شناخت این چالشها و پاسخگویی به آنها، مسئولیتی مشترک میان خانواده، مدرسه و نظام آموزشی است.
جابهجایی ناگهانی از یادگیری لذتبخش به یادگیری مبتنی بر رقابت، میتواند برای دانشآموزان دلسردکننده باشد
مائده سلیمی، روانشناس بالینی کودک و نوجوان با بیان اینکه تغییر مقطع تحصیلی ممکن است با نوعی گسست روانی همراه باشد، چراکه دانشآموزان ناگهان خود را در فضایی مییابند که نه تنها از نظر فیزیکی متفاوت است، بلکه قواعد نانوشتهای دارد که باید بهسرعت بیاموزند، به خبرنگار مجله آرونو میگوید: این گسست میتواند احساس بیهویتی یا سردرگمی ایجاد کند، بهویژه در کودکانی که وابستگی عاطفی شدیدی به معلمان یا محیط قبلی داشتهاند و در چنین شرایطی، فقدان پیوستگی روانی میان مقاطع، بهجای رشد، نوعی انقطاع در مسیر تربیتی ایجاد میکند.
وی با بیان اینکه یکی از عوامل تشدید کننده این چالش، تغییر در سبک تدریس و ساختار آموزشی است، میافزاید: در مقاطع بالاتر، تمرکز از بازی و تجربه به آزمون و ارزیابی منتقل میشود و این جابهجایی ناگهانی از یادگیری لذتبخش به یادگیری مبتنی بر رقابت، میتواند برای بسیاری از دانشآموزان دلسردکننده باشد و کودکانی که در محیطهای خلاق و حمایتی رشد کردهاند، ممکن است در مواجهه با فضای خشک و نمرهمحور دچار افت انگیزه و احساس ناکارآمدی شوند.
روانشناس بالینی کودک و نوجوان با اشاره به اینکه تفاوتهای فردی نیز نقش مهمی در تجربه این گذار دارند، تصریح میکند: برخی دانشآموزان با ویژگیهای درونگرایی، اضطراب اجتماعی یا حساسیت بالا، در محیطهای جدید بهسختی سازگار میشوند، در حالی که دانشآموزان برونگرا یا دارای مهارتهای ارتباطی قوی، سریعتر جایگاه خود را پیدا میکنند و نادیده گرفتن این تفاوتها در برنامهریزی آموزشی، میتواند به تشدید نابرابریهای روانی و تحصیلی منجر شود.
چگونه دانشآموزان را برای تغییر مقطع تحصیلی آماده کنیم؟
سلیمی با بیان اینکه در بسیاری از موارد، دانشآموزان در این دوران با نوعی فشار برای بزرگ شدن مواجه میشوند، ادامه میدهد: از آنها انتظار میرود مستقلتر، مسئولتر و جدیتر باشند، در حالی که هنوز آمادگی روانی لازم را ندارند و این فشار میتواند منجر به بروز رفتارهای جبرانی مانند پرخاشگری، انزوا یا مقاومت در برابر مقررات شود؛ در واقع بخشی از مشکلات انضباطی در مقاطع بالاتر، ریشه در همین ناهماهنگی میان انتظار بزرگسالی و ظرفیت روانی کودک دارد.
وی با بیان اینکه نقش زبان و روایت در این گذار نیز قابل توجه است، میگوید: نحوهای که معلمان، والدین و رسانهها درباره تغییر مقطع صحبت میکنند، میتواند بر تجربه روانی دانشآموز تأثیر بگذارد و اگر این تغییر بهعنوان مرحلهای سخت یا آزمونی برای موفقها معرفی شود، اضطراب و ترس افزایش مییابد، اما اگر با زبان حمایتگر، طبیعی و تدریجی توصیف شود، میتواند حس کنجکاوی و آمادگی را تقویت کند.
روانشناس بالینی کودک و نوجوان با اشاره به اینکه موفقیت در عبور از این مرحله، نیازمند طراحی یک پل روانی میان مقاطع است، اضافه میکند: این پل شامل برنامههایی است که نهتنها اطلاعات آموزشی را منتقل کنند، بلکه احساس تعلق، امنیت و هویت را نیز حفظ میکند و این پل میتواند شامل جلسات آشنایی، روایتهای مشترک، فعالیتهای گروهی و گفتوگوهای آزاد باشد و بدون چنین پلهایی، دانشآموزان در میان دو ساحل آموزشی، تنها و بیجهت رها میشوند.
در این بین، روابط اجتماعی نیز در این مرحله دستخوش تحول میشوند و دانشآموزانی که در مقطع قبلی جایگاه اجتماعی تثبیتشدهای داشتهاند، ممکن است در محیط جدید احساس طردشدگی یا بیهویتی کنند و شکلگیری دوستیهای تازه، مواجهه با گروههای جدید و تلاش برای پذیرفته شدن، میتواند منبعی از اضطراب اجتماعی باشد که در غیاب مهارتهای ارتباطی و حمایت روانی، این تجربه به انزوا یا رفتارهای جبرانی منجر میشود.
نقش والدین، مشاوران و معلمان در این گذار بسیار حیاتی است و گفتوگوهای همدلانه، آموزش مهارتهای مقابلهای و ایجاد فضای امن روانی میتواند به دانشآموز کمک کند تا این مرحله را با آرامش بیشتری طی کند؛ برنامههای تطبیقی، جلسات آشنایی با محیط جدید و روایتهای مشترک میان مقاطع، از جمله ابزارهایی است که میتوانند پیوست روانی میان مراحل تحصیلی ایجاد کنند.
در بسیاری از موارد، مشکلات رفتاری یا افت تحصیلی در سال اول مقطع جدید، نه نشانه ناتوانی، بلکه بازتابی از فشار روانی ناشی از تغییر است و اگر این نشانهها به درستی شناخته و مدیریت نشوند، ممکن است به بحرانهای بلندمدت در مسیر تحصیلی و روانی دانشآموز منجر شوند، بنابراین شناسایی زودهنگام و مداخله حمایتی، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
به طور کلی، تغییر مقطع تحصیلی باید بهعنوان یک فرایند روانی در نظر گرفته شود، نه تنها یک مرحله آموزشی و این نگاه، امکان طراحی سیاستها و برنامههایی را فراهم میکند که نهتنها به انتقال دانش، بلکه به حفظ سلامت روان، هویت فردی و احساس تعلق دانشآموزان توجه دارند و چنین رویکردی، پایهای برای ساختن مدارسی بهتر و آموزشی همدلانهتر و مؤثرتر خواهد بود.









